سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق اختلالات خواب رانندگان

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق اختلالات خواب رانندگان
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 13
فرمت فایل docx
حجم فایل 1520 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 43
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق اختلالات خواب رانندگان

فروشنده فایل

کد کاربری 4558
کاربر

2-1 خواب آلودگی چیست ؟

 

در حالت ایده ال هر فرد در شبانه روز نیاز به 7 تا 8 ساعت خواب دارد . هر شخصی بواسطه داشتن ساعت بیولوژیکی در بدن پس از مدتی فعالیت و سوخت و ساز انرژی داخلی، نیاز به استراحت و خواب پیدا می کند . رانندگان جوان در ساعات اولیه صبح و ساعات پایانی شب اوج خستگی و خواب آلودگی را دارند و رانندگان میانسال بیشتر در ساعات 13 تا 15 دچار خواب آلودگی می شوند.

رانندگانی که از این الگو تبعیت نمی کنند ممکن است به خواب آلودگی دچار شده و ضمن چرت زدن ، کنترل وسیله نقلیه را از دست بدهند و متعاقب آن یا از جاده خارج شده و یا به مسیر مقابل منحرف شوند و حادثه ای ناگوار را رقم بزنند .

تصور کنید اگر راننده ای بدلایل مختلف دچار "خواب کوچک" یا اصطلاحا چرت به مدت 4 ثانیه شود در صورت داشتن سرعت 100 کیلومتر در ساعت ، مسافت 111 متر را بدون هیچگونه راهبری و کنترل خواهد پیمود . یعنی در طول این مدت کوتاه ، وسیله نقلیه به مسافت111 متر راننده نخواهد داشت .

بطور کلی سوانح و تصادفات مربوط به خواب آلودگی راننده در راههای برون شهری خصوصا آزادراهی بیشتر از معابر درون شهری اتفاق می افتد . بالا بودن میانگین طول سفر از یکسو و یکنواختی مسیر و سرعت وسیله نقلیه از سوی دیگر از اهم دلایل این موضوع به حساب می آید . اهمیت خواب آلودگی از آنجاست که راننده به تبع بروز آن مجبور به نوشیدن ، خوردن و یا بعضا باز کردن کمربند ایمنی میشود و این موارد خطرات مضاعف را به همراه خواهند داشت .

 

 

2-3 پیشینه بررسی نقش خواب آلودگی رانندگان

 

2-3-1-پیشینه تحقیق در ایران :

 

بررسی آمار تصادفات فوتی { 28 } حاکی از آن است که علت بسیاری از حوادث رانندگی کشور واژگونی خودروها بوده که بخش عمده آن از خواب آلودگی رانندگان ناشی می شود. این اتفاق در مورد وسایل نقلیه حمل ونقل عمومی از جمله کامیون ها و اتوبوس های مسافربری که مسافت های طولانی را می پیمایند 24 در صد بوده و با توجه به اهمیت و شدت تصادفات این گروه از وسایل نقلیه توجه بیشتری را می طلبد.

نتایج پژوهشهای گروه اجتماعی مرکز مطالعات استراتژیک آریا در ایران نشان می دهد 20 درصد تصادفات کشور ناشی از خواب آلودگی است و مرگ ومیر ناشی از آن سه برابر و مجروحان نیز دو برابر سایر تصادفات است. همچنین مجموع تعداد کشته ها و مجروحان تصادفات ناشی از خواب آلودگی 50 درصد بیشتر از تعداد کشته ها و مجروحان دیگر تصادفات است . { 28 }

آمار پزشکی قانونی حاکی از آن است که79 درصد از رانندگانی که به خاطر خستگی و خواب آلودگی کشته شده اند مرد و 21 درصد مابقی نیز زن بوده است با توجه به اهمیت موضوع وآثار مخرب تصادفات مربوط به خواب آلودگی منجر به مرگ و یا جراحت شدید ، سعی خواهیم نمود تا به پیشینه تحقیق در کشورهای مختلف پرداخته وتا حد امکان با بیانی ساده به خواب و اختلالات آن از جمله خواب آلودگی های روزانه و روش های کنترل آن بپردازیم .

 

عکس 2-2 اختلالات خواب

 

پیشینه بررسی نقش خواب آلودگی راننده در وقوع تصادفات در کشورهای مختلف:

2-3-2 انگلستان :

مطالعات انجام گرفته توسط مرکز تحقیقات خواب {1} نشان می دهد که خواب آلودگی راننده تا 20 درصد علل تصادفات در راه های یکنواخت را تشکیل می دهد. این بیانگر این مطلب است که هزاران فرد هر سال به دلیل خواب رفتن رانندگان پشت فرمان دچار سانحه می شوند . یک مطالعه {2} قدیمی تر بر روی تصادفات سال های 87 تا 92 مشخص کرده بود که 16% کل تصادفات راه ها و 23% کل تصادفات در جاده های اتومبیل رو (شاهراه ها ) به دلیل خستگی و خواب آلودگی اتفاق می افتد. تحقیق صورت گرفته توسط TRL (1) درصد کمتری را نسبت به تحقیق قبلی نشان می دهد : 9 تا10 درصد تصادفات کل راه ها و 15 درصد رانندگان در طول 12 ماه قبل حداقل یکبار در پشت فرمان به خواب فرو رفته بودند.{ 3 }

 

1-- Transport Research Laboratory

 

تحقیق دیگری در مورد 2000 راننده که به علت عدم توجه به جلو یا فاقد عکس العمل ، تصادف کرده بودند نشان داد که در 11 درصد موارد این تصادف ، عامل خواب آلودگی راننده یکی از عوامل اصلی بوده است. {4}

2-3- 3 آمریکا :

تحقیقات اخیر فراوان {6-5} در آمریکا تخمین های بسیار متفاوتی از سطح تصادفات جاده ای مرتبط با خواب آلودگی نشان داده اند. مؤسسه NHTSA (1) تخمین زده است که 56000 تصادف در ارتباط با عامل خواب آلودگی سالانه در آمریکا اتفاق می افتد که منجر به 40000 زخمی و 1550 کشته می شود{5}.

مطالعه دیگری نشان داده است که 17 درصد(حدود یک میلیون) از تصادفات جاده ای ، مرتبط با خواب آلودگی هستند{6}.

یک تحقیق صورت گرفته در سال 95 پیشنهاد کرده که ضریب 6/2 درصد کل تصادفات ناشی از بی توجهی رانندگان به دلیل خستگی و خواب آلودگی بوده است {7}.

مطالعه دیگری در مورد تصادفات فوتی در این دو جاده از شلوغ ترین جاده های آمریکا نشان داد که 50 درصد تصادفات فوتی در این دو جاده به دلیل خواب آلودگی راننده رخ داده بودند.

مطالعه دیگری ادعا می کند که 30 تا 40 درصد تصادفاتی که وسایل نقلیه سنگین در آن حضور داشته است به دلیل خواب آلودگی راننده بوده است. مطالعه دیگری {9} در مورد 205 راننده دو ایالت دیگر نشان داد که 35% رانندگان مذکور حداقل یکبار در طول 12 ماه قبل از زمان پرسش دچار خواب در حین رانندگی شده اند.

 

 

.NCSDR/NHTSA Expert Panel on Driver fatigue & Sleepiness; "Drowsy Driving and Automobile Crashes",

تحلیلی بر روی تصادفات جاده ای سال های 90 تا 92 در ایالت کارولینای شمالی {8} نشان داد که 5104 تصادف به دلیل خواب رفتن راننده پشت فرمان اتفاق افتاده است که این عدد برابر 5/0 درصد کل تصادفات در آن دوره زمانی می باشد.

 


دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق احساس شادکامی و خوشبختی در زندگ

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق احساس شادکامی و خوشبختی در زندگی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 13
فرمت فایل docx
حجم فایل 125 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 58
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق احساس شادکامی و خوشبختی در زندگی

فروشنده فایل

کد کاربری 4558
کاربر

شادکامی:

 

شادکامی» از مهم‌ترین نیازهای روانی بشر است که تأثیر عمده‌ای بر شکل‌گیری شخصیت و سلامت روان دارد و همة انسان‌ها شادکامی را خود و برای افراد مورد علاقه‌شان می‌خواهند. از عهد باستان تا کنون به احساسات مثبت انسان از جمله شادکامی توجه شده است. افلاطون در کتاب جمهوری به سه عنصر در وجود انسان اشاره می‌کند که عبارتند از: قوة عقل یا استدلال، احساسات و امیال. وی شادکامی را حالتی از انسان می‌داند که بین این سه عنصر، تعادل و هماهنگی وجود داشته باشد. ارسطو معتقد است دست‌کم سه نوع شادمانی وجود دارد؛ در پایین‌ترین سطح، شادی را همان لذّت می‌داند؛ در سطح بالاتر شادی همان موفقیت و کامیابی است و نوع سوم شادی از نظر ارسطو، شادی ناشی از معنویت است. وی معتقد است شادکامی حقیقی از ارضای امیال حاصل نمی‌شود، بلکه از انجام چیزی که از لحاظ اخلاقی ارزش انجام دادن دارد، یعنی از تجلّی فضیلت حاصل می‌شود. به اعتقاد جرمی بنتام شادکامی غیر قابل تشخیص از لذّت‌های جسمانی بوده، عبارت است از فعالیت‌هایی که افزایش آنها موجب لذّت و کاهش درد و ناراحتی‌ها می‌شود. فارابی معتقد است سعادت دنیوی و اخروی انسان با تحقق چهار نوع فضیلت به دست می‌آید که عبارتند از: فضیلت‌های نظری، فضیلت‌های فکری، فضیلت‌های اخلاقی و صناعات عملی. وی راه رسیدن به سعادت را داشتن ملکات اخلاقی دانسته، و خلق نیکو را اعتدال یا حد وسط افراط و تفریط می‏داند (امانیان، 1388).

 

برخی از پژوهش‌گران، شادکامی را حالت روانی مثبتی می‌دانند که با سطح بالای رضامندی کلی از زندگی، عاطفه مثبت و سطح پایین عاطفه منفی مشخص می‌شود. سلیگمن، رشید و پارک، مفهوم شادکامی را در سه مؤلفه جای داده است: الف) هیجان‌های مثبت (زندگی بانشاط)؛ ب) تعهد (زندگی درگیرانه یا زندگی خوب؛ ج) معناداری (زندگی با معنا). سلیگمن معتقد است بر اساس پژوهش‌های چند سال اخیر، ثابت شده است شادکامی عامل پدیدآورندة منافعی به مراتب بیشتر از صِرف احساس خوبی داشتن است؛ افراد شادکام، سالم‌تر و بسیار موفق‌ترند و درگیری و تعهد اجتماعی بیشتری دارند (آذربایجانی و علی محمدی، 1388).

 

 

 

2-2-1 حساس شادکامی و خوشبختی در زندگی:

 

هیچ چیز مثل زندگی مثبت‌نگرانه نمی‌تواند احساس شادکامی و خوشبختی را در انسان بوجود بیاورد. انسان هایی که احساس خوشبختی می‌کنند افرادی هستند که کمتر با افکار و مسائل منفی سروکار دارند و اجازه نمی‌دهند بیش از مقدار لازم و طبیعی با مسائل منفی درگیر شوند. با نیمه پر لیوان زندگی می‌کنند و اتفاقات را از جانب مثبت ارزیابی می‌کنند. افکار روزانه آنها حول و حوش مسائل خوب دور می‌زند و با دیدگاهی مثبت کارها و امور زندگی خود را دنبال می‌کنند. آنها کمتر از نمی‌شود، نمی‌توان و ... استفاده می‌کنند. مثبت‌بینی نیروی انسان و اراده او را در جهت رسیدن به اهداف و خواسته‌هایش تامین می‌کند (امانیان، 1388).

 

 

 

2-2-2 معنویات نقش مهمی در شادکامی دارند.

 

امور معنوی و پیوندهای قلبی انسان با آنها بسیار موثر هستند. این پیوند ها علاوه بر کمک به انسان در جهت داشتن نگرشی مثبت به زندگی به او کمک می‌کنند در شرایط سخت و منفی و آزار دهنده نیز تسلط بیشتری روی مسائل داشته باشند. انسان بدون معنویات و ارتباطش با این منابع بی‌تکیه‌گاه است ( آهی، 1387).

 

 2-2-3 مذهب و شادکامی:

 

مذهب آثار مثبتی بر سلامت ذهنی خصوصا بر سلامت وجودی دارد اما بر شادکامی کلی بهداشت جسم و روان نیز تاثیر دارد فعالیت های مذهبی هیجانات مثبت و قوی ایجاد می کند مناسب و مناسک مذهبی نیز احساسات جامعه پسند تولید می کند و با حضور دیگران احساس وحدت ایجاد می شود(انارکی و همکاران ، 1382).

 

از آنجا که فرد با ایمان دارای ارتباطات و اعتقادات معنوی است کمتر احساس رها شدگی پوچی وتنهایی می کند .مایرز (2000)معتقد است ایمان مذهبی تاثیر زیادی بر میزان شادمانی دارد. ایمان مورد نظر مایرز ایمانی است که حمایت اجتماعی هدفمندی احساس پذیرفته شدن و امیدواری را برای فرد به ارمغان می آورد(میر شاه جعفری ، 1382).

 

سه راه عمده که از طریق آن مذهب می تواند موجب ارتقای سلامت و شادکامی شود عبارتند از :

 

- رابطه با خدا:"پولنر (1989)دریافت که گزارش نزدیکی با خداوند همبستگی معادل 40/0با شادمانی و رضایت از زندگی دارد. پولما و پندلتون (1991)دریافتند که تجربه اوج و تجربه بهترین پیش بینی کننده های سلامتی و خصوصا سلامت وجودی هستند تاثیر مذهبی بودن بر سلامت ذهنی برای سیاه پوستان امریکایی بیشتر از سفید پوستان گزارش شده است (انارکی وهمکاران ، 1382).

 

- تاثیر در مکان های مذهبی (مساجد کلیساو....) و یتر وهمکاران (1985)در فرا تحلیلی مربوط به 56 زمینه یابی در آمریکا دریافتند که حضوردر کلیسا قویترین رابطه را با شادی و سلامتی داشته است. این تاثیر برای سالخوردگان در بالاترین حد بوده است (انارکی و همکاران ، 1382).

 

- باورها:سومین راهی که از طریق آن مذهب ممکن است سلامتی را متاثر سازد از طریق باورها است الیسون (1991)دریافت که داشتن باورهای استوار که گاهی قطعیت وجودی نامیده می شود با رضایت از زندگی مستقل از حضور در مکان های مذهبی و دعاهای خصوصی همبستکی دارد (الیسون ، 1991).

 

قطعیت باورها نافذ است وموجب سلامت وجودی می شود اعتقاد به زندگی پس از مرگ نیز مفید است بخصوص در مورد کسانی که سالخورده و بیمارند و در معرض خطر جنگ قرار دارند.

 

از نظر گریلی (1975)فعالیت های مذهبی دارای کارکردهایی هستند که نهایتا موجب افزایش شادمانی فردی می گردد (میر شاه جعفری ،1382)

 

هلیز وآرچل (1998)در بیان این کارکردها به مواردی از جمله احساس اتصال با معبودی بسیار قدرتمند و مقدس ، عشق ،برابری واحساس در جمع بودن اشاره می کنند. همچنین در مذاهب به این ایماژها و عناصر یاد شده موجب فزایش شادمانی آنها می گردد . در زمینه تأثیر ایمان و فعالیتهای مذهبی بر میزان شادمانی افراد تحقیقات متعددی شده است (انارکی و همکاران،1382).

 

های (1982) در تحقیق خود گزارش کرده است که 61 درصد کسانیکه در مراسم مذهبی شرکت می کنند احساس آرامش و شادمانی می کنند (انارکی و همکاران ،1382).

 

در پژوهش دیگری که توسط هالمان ودمور (1987)انجام شد، این نتیجه به دست آمده که فعالیت های مذهبی از جمله حضور در کلیسا بر شادمانی افراد می افزاید. آنها در توجیه علت این امر به حمایت اجتماعی که حاصل شرکت در فعالیت های دسته جمعی است اشاره می کند (امانیان، 1388).

 

کالدور (1994) معتقد است که افراد مذهبینزدیکترین دوستان خدود را از میان افراد مذهبی انتخاب می کنند و علاوه بر داشتن احساس نزدیکی به خداوند ، نسبت به مردم دید مثبتی دارند که همه عوامل بر شادمانی آنها می افزاید (انارکی و همکاران ،1382).

 

2-2-4 عوامل موثر در شادکامی

 

یافته ها نشان می دهد که مردم شادمان خودشان آن را فراهم کرده اند و شادکامی امری تصادفی و یا ژنتیک و یا غیر انتخابی نیست. شاید به نظر برسد مردم شاد بهترین چیزها را در زندگی دارند ولی حقیقت این است که انها از آنچه دارند بیشترین بهره و لذت را می برند. مطالعه روی افراد شاد و دانستن اصول و روش زندگی آنها، به دیگران کمک می کند که با پیروی از آن اصول به زندگی شادمانه تری دست یابند.(اکبر زاده،1383).

 

2-2-5 شادکامی در پژوهش ها:

 

یکی از پرسش‌های اساسی دربارة شادکامی این است که آیا شادکامی حالتی است که به رویدادها و موقعیت‌های زندگی مربوط می‌شود یا به شخصیت فرد ارتباط دارد و یا اینکه نتیجة تعامل میان این دو است؟ بیشتر بررسی‌ها نشان می‌دهند که شادکامی یک ویژگی شخصیتی است. بررسی‌های شخصیتی در مورد شادکامی نشان می‌دهد که افراد شاد و ناشاد، نیمرخ‌های شخصیتی متمایز دارند. در فرهنگ‌های غربی، افراد شاد برون‌گرا و خوش‌بین هستند و از عزت نفس بالا و کنترل درونی برخوردارند. در مقابل، افراد ناشاد به سطوح بالایی از روان‌رنجوری گرایش دارند. همبستگی برون‌گرایی با شادکامی یا عاطفی بودن مثبت حدود 70/0 است اما همبستگی روان‌رنجورگرایی با عاطفی بودن منفی بیش از 9/0 است. ‌در پژوهشی که توسط مرادی، جعفری و عابدی در مورد «شادمانی و شخصیت» انجام شد، به ارتباط معنادار شادکامی با ابعاد شناختی، اجتماعی، هیجانی و جسمانی شخصیت اشاره شده است. در این پ‍‍ژوهش، کنترل درونی، خوش‌بینی و تفکر مثبت، هدف‌مندی، خلاقیت، ثبات هیجانی، عزت نفس، خودکارآمدی، برون‌گرایی، نوع‌دوستی، توافق اجتماعی، وظیفه‌شناسی، روابط مثبت با دیگران و سلامت سیستم ایمنی بدن به مثابه مؤلفه‌های شخصیتی مؤثر در شادکامی یاد شده است. این پژوهش‌گران بر این باورند که بین شادکامی و مؤلفه‌های یاد شده، رابطة علّی و دوسویه برقرار است. برخی از پژوهش‌گران نیز شادکامی را متغیری شخصیتی می‌دانند که پایه‌ای زیست‌شناختی دارد. هیجان مثبت، رضایت از زندگی، نبود هیجان‌های منفی، روابط مثبت با دیگران، هدف‌مند بودن زندگی، رشد شخصیتی، دوست داشتن دیگران و طبیعت نیز شروط لازم برای رسیدن به شادکامی هستند. لوبومیرسکی و همکاران الگوی یکپارچه‌ای از شادکامی ارائه و عوامل شادکامی را از سه جنبه بررسی کرده‌اند: عوامل ژنتیکی (نقطه تنظیم)، شرایط محیطی و صفات شخصیتی (فعالیت‌ ارادی). بر اساس این پژوهش، عوامل ژنتیکی 50% ، صفات شخصیتی 40% و عوامل محیطی 10% واریانس شادکامی را پیش‌بینی می‌کنند. لوبومیرسکی و همکاران معتقدند عوامل ژنتیکی، در طول زمان ثابت و پایدار، و در برابر نفوذ و کنترل مقاومند و تغییر در صفات شخصیتی به مراتب بیشتر از عوامل محیطی ظرفیت شادکامی را افزایش می‌دهد. به نظر می‌رسد، گسترده‌ترین پژوهش‌ در زمینة شادکامی روان‌شناختی را آرگیل (2001) انجام داده است. وی حاصل پژوهش‌هایش را در کتابی با عنوان روان‌شناسی شادی گزارش کرده است ( آذربایجانی و علی محمدی، 1388).

 

به طور کلی، افراد با حالت خوشی و ناخوشی به زندگی خود رنگ می دهند. فردی که از شادکامی بیشتری برخوردار است، آرامش و احساس امنیت بیشتر، تصمیم گیری راحت تر، میزان کار مطلوب و، مشارکت بیشتر، زندگی سالم و پر انرژی و در نهایت زندگی رضایتمندانه ای دارد (پریسمن و کوهن[1]، 2005).

 

2-2-6 چهار رویکرد کلی مربوط به شادکامی:

 

برخی مطالعات به بررسی مفهوم شادکامی پرداخته‌اند و اینکه آیا شادکامی یک صفت و ویژگی ذاتی و وراثتی است یا نه؛

 

در برخی از این ‌پژوهش‌ها که شاید بیشترین سهم از مطالعات شادکامی را به خود اختصاص داده باشد، بررسی همبستگی و رابطة عوامل مختلف شخصیتی، فرهنگی، اجتماعی و جمعیت‌شناختی با شادکامی مورد اهتمام بوده است؛ در تعدادی از این بررسی‌ها سنجش میزان شادکامی افراد و تهیة ابزارهایی برای این منظور مورد توجه بوده است؛ در بعضی پژوهش‌ها که در سال‌های اخیر بیشتر شده، بررسی عوامل مؤثر بر شادکامی و شیوه‌های افزایش شادکامی کانون توجه بوده است (قادری بافی، 1381).

 

 

 

2-2-7 مهمترین اصول شادکامی

 

1- موفقیت در روابط زوجی و خانوادگی خود هستند. و زندگی خانوادگی و زوجی برای آنها اولویت اول است. مطاله موسسه گالوپ نشان می دهد هیچ چیز به اندازه زندگی خانوادگی در شادکامی نقش ندارد. این بررسی نشان می دهد اگر چه عواملی مانند موفقیت، خوش شانسی، شهرت، ثروت، آسایش و خیلی چیزهای دیگر برای بشر لذت بخش است ولی مهمترین عامل شادکامی زندگی خانوادگی است. البته در این مورد دو نکته مطرح است الف اصل رابطه ب) کیفیت رابطه: بررسی ها نشان می دهد افراد متاهل شادتر از مجردها، مطلقه ها و یا بیوه ها هستند. در بین خانواده ها، شادکامترین زوج هایی، کسانی هستند که فرزندان آنها بعد از رشد و کمال خانه را ترک گفته اند و ناشادترین افراد جامعه مادران ازدواج نکرده و والدین تک سرپرست هستند. البته تاهل یا رابطه زوجی به تنهایی منبع شادمانی نیست بلکه وجود رابطه رضایتمند جرء لازم شادکامی است. اگر چه زوج بودن حتی اگر در همه جهات خوب نباشد بهتر از نداشتن رابطه است. در هرحال به نظر می رسد آن چه زندگی زوجی را شادمانه می کند وجود گرمی، صمیمیت حمایت، یاری و همراهی است. در رابطه خانوادگی داشتن فرزند اگر چه در شادکامی نقش دارد ولی مساوی با شادمانی نیست و بسیار از زوجهای بدون فرزند هم زندگی شادمانه ای دارند. رابطه جنسی سالم نیز یکی از کلیدهای شادکامی است ولی تعداد دفعات آن ربطی به شادکامی ندارد.

 

2-بعد از ازدواج مهمترین عامل شادکامی “کار” است. کار به خودی خود می تواند حس مفید بودن و مولد بودن در انسان ایجاد کند. البته کار در شان و علاقه فرد، بیشترین تاثیر راد دارد. کار به انسان این امکان را می دهد که خود را جزئی ازجامعه ببیند و از نظر برخی روانشناسان کار خود علاج بخش برخی از بیماری ها و ناراحتی های روانی است. کار وسیله ای است برای بروز استعدادها و دستیابی به خود شکوفایی و نیز در آمد ناشی از کار، برآورده کننده نیازها اساسی انسان و دستیابی با ابزارها دیگر شادمانی است. اگر چه نوع کار در میزان شادکامی نقش دارد ولی در هر صورت هر نوع کاری بهتر از بی کاری و احساس بیهودگی است.

 

3- درگیری فعال با زندگی: افراد شاد اغلب اوقات مشغول کار، مردم، خانواده، و فعالیت های گوناگون هستند. آنها انسان هایی جستجو گر بوده و زندگی را با قدرت به پیش می برند، به مشکلات حمله می کنند و در آنها غوطه می خورند و زندگی را از درون مشکلات می سازند. مردم شاد بیشتر از زندگی دریافت می کنند چرا که بیشتر به آن می پردازند.

 

4- مثبت اندیشی: خوش بینی یا مثبت اندیشی یکی از مهمترین عوامل شادکامی است چناچه می توان آن را حلقه وصل دیگر عوامل به شادکامی دانست. این بدان معنی است که اگر فردی همه ملزومات شادکامی مانند ازدواج خوب، شغل مناسب، درآمد کافی، و دوستانی داشته باشد ولی نگرش اونسبت به زندگی منفی باشد از امکانات خود لذت نمی برد و به ممکن است که امکانات خود را از دست بدهد.


 


 

[1] Pressman & Cohen

 


دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق اتیسم

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق اتیسم
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 69
فرمت فایل docx
حجم فایل 88 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 54
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق اتیسم

فروشنده فایل

کد کاربری 4558
کاربر

اتیسم

 

اتیسم از ریشه یونانی، اتوس[1]به معنای خود یا درخود گرفته شده است(وینگ[2]،1989). اتیسم از سوی انجمن روان پزشکی امریکا به عنوان یک اختلال رشدی عمیق دسته بندی شده است و سه ویژگی اصلی دارد که همگی باید قبل از سه سالگی در کودک ظاهر شوند که عبارتند از:

 

1-آسیب کیفی در عملکرد متقابل اجتماعی

 

2- آسیب در ارتباط و فعالیت های ذهنی

 

3- محدودیت های فوق العاده در زمینه ی علایق و فعالیت ها

 

اختلال درخودماندگی در سنین پیش دبستانی یعنی هنگامی که آسیب های زبان و شناخت قابل شناسایی هستند تشخیص داده می شوند. نشانه های درخودماندگی را می­توان در 2 سال اول زندگی مشاهده کرد(استون[3]، 1997).

 

 

 

2-1-1- ویژگی­های اصلی اختلال درخودماندگی

 

با وجود دامنه­ی وسیع نشانه­های درخودماندگی، تقریبا سه نشانه نقص در مهارت­های اجتماعی، نقایص زبانی و رفتارهای کلیشه­ای و یک نواخت مورد تاکید است( اکوسلیا، 1999؛ ترجمه کاکاوند، 1388)

 

 

 

2-2- مهارت­های اجتماعی:

 

مهارت­های اجتماعی مهارت­هایی هستند که به افراد اجازه می­دهند تا تعاملات مثبتی را با دیگران شروع کرده و ادامه دهند و شامل مهارت­هایی مانند برقراری ارتباط، حل مساله، تصمیم گیری، خودمدیریتی و روابط با همسالان می­باشد(دفن بیکر[4]،2000)

 

مهارت­های اجتماعی بر رفتارهای فراگیرفته مطلوبی اشاره دارد که فرد را قادر می­سازد با دیگران رابطه مناسبی داشته و از واکنش­های نامعقول اجتماعی خودداری کند. مهارت­های اجتماعی طیف گسترده­ای از رفتارها از قبیل توانایی شروع ارتباط موثر و منتسب با دیگران، ارائه پاسخ­های مفید و شایسته، تمایل به رفتارهای سخاوتمندانه، همدلانه و یاریگرانه، پرهیز تمسخر، قلدری و زورگویی به دیگران را شامل می­شود(کامپز و کای[5]، 2002 به نقل از گلزاری، 1389). این مهارت­ها مجموعه رفتارهای آموخته شده­ای است که فرد را قادر می­سازد با دیگران رابطه­ی اثر بخش داشته باشندو همکاری، مشارکت با دیگران، کمک کردن، آغازگر رابطه بودن، تقاضای کمک کردن، تعریف و تمجید از دیگران و قدردانی کردن مثال­هایی از این نوع رفتار است( گرشام و الیوت[6]، 1999؛ به نقل از بیابانگرد، 1384).

 

شناخت­ مهارت­های اجتماعی فرآیندی است که کودکان و نوجوانان را قادر می­سازد تا رفتار دیگران را درک و پیش بینی کنند. رفتار خود را کنترل نمایند و تعاملات اجتماعی خود را تنظیم کند. این مهارت­ها مجموعه­ای از رفتارهای اکتسابی هستند که از طریق مشاهد، الگودهی، تمرین و بازخورد آموخته می­شوند ودر برگیرنده رفتارهای کلامی و غیرکلامی هستند و بیشتر جنبه تعاملی دارند(کارتلج و میلبرن[7]، ترجمه نظری نژاد، 1369).

 

در تعریفی دیگر مهارت­های اجتماعی اغلب به عنوان مجموعه­ی پیچیده­ای از مهارت­ها در نظر گرفته شده است که شامل ارتباط، حل مساله، تصمیم­گیری، جرات­ورزی، تعاملات با همسالان و گروه و خودمدیریتی می­شود(گرشام و الیوت،1990؛ به نقل از فریمن،2003 ).

 

در کودکان درخودمانده مهارت های اجتماعی و ارتباطی و مراقبت از خود معمولا با افزایش سن سیر صعودی را طی می کند ولی درمقایسه با کودکان بهنجار همواره تاخیر وجود دارد. گاهی ممکن است این پیشرفت تا بزرگسالی ادامه یابد و با رفتارهای پرخاشگرانه، اضطراب و افسردگی همراه شود. تعداد محدودی از کودکان دارای اختلال درخودماندگی می توانند زندگی مستقلی داشته باشند(نلسون و ایزراییل[8]، 2000).

 

 

 

2-2-1- انواع مهارت­های اجتماعی

 

مهارت­های اجتماعی به شیوه­های گوناگونی دسته­بندی می­شود که یکی از این دسته­بندی­ها به شرح زیراست:

 

1)مهارت­های روابط با همسالان

 

2) مهارت­های خودمدیریتی

 

3) مهارت­های تحصیلی

 

4) مهارت­های ارتباطی

 

5) مهارت­های جرات ورزی( کامپز و کای، 2002؛ به نقل از جلیلی آبکار، 1389)

 

مهارت­های روابط با همسالان شامل تعریف و تمجید از دیگران، کمک کردن، بازی و تعامل با همسالان و مکالمه با همسالان می­باشد. بعد مهارت­های خودمدیریتی شامل کنترل خود، پیروی از قوانین، انتقادپذیری و مشارکت در امور مختلف بر طبق توانایی­ها می­باشد. بعد مهارت­های تحصیلی مانند انجام تکالیف و پیروی از دستورات معلم می­باشد. بعد مهارت­های اطاعت و پیروی شامل اطاعت از دستورات، پاسخ­دهی مناسب به قواعد و قوانین می­باشد. بعد مهارت­های جرات­ورزی شامل دعوت از دیگران برای برقراری ارتباط و اعتماد به نفس و معرفی خود در جمع دوستان(کامپز و کای، 2002 به نقل از جلیلی آبکار، 1389).

 

 

 

2-2-2- نقص مهارت­های اجتماعی:

 

یکی از نابهنجاری رایج و قابل توجه در افراد درخودمانده، نقص در مهارت­های اجتماعی است. این کودکان با وجود حضور دیگران ممکن است طوری رفتار نمایند که به نظر برسد که واقعا کسی وجود ندارد( اسکاتون[9] و همکاران، 2006).

 

از همان مراحل اولیه رشد فرد مبتلا به اختلال درخودماندگی نشانه­های نقص در زمینه­های اجتماعی را نشان می­دهد. در کل کودکان درخودمانده در درک احساسات دیگران مشکل دارند و قادر به هم دلی با دیگران نیستند و چنین نقصی باعث می­شود که این افراد در دوست یابی موفق نباشند و این امر باعث انزواطلبی و ناتوانی این افراد در برقراری ارتباط می­شود (صمدی، 1390). کودکان درخودمانده در مقایسه با کودکان عادی که باهم بازی می­کنند اغلب به صورت تنها و انفرادی بازی می­کنند و در حالی که کودکان عادی علاقه­ی شدیدی به کودکان دیگر دارند، این افراد علاقه­ی شدیدی به اشیای اطراف خود نشان می­دهند( اکسکورن[10]، 2005).

 

کودکان درخودمانده ممکن است بخواهند کل روز را تنها باشند و اگر هم بخواهند ارتباط برقرار کنند با شکست مواجه می­شوند و یا علاقه­ای به برقراری ارتباط با افراد دیگر نشان نمی­دهند. به طور معمول کودک معمولی که در حال رشد است به محیط اطراف خود علاقه­ی زیادی دارد و کودک درخودمانده بیشر علاقمند است در یک محیط غیر اجتماعی باشد و با هر تغییر در محیط شدیدا پریشان می­شود. کودکان درخودمانده بزرگ­تر اغلب برای برقراری تعامل اجتماعی از خود علاقه نشان می­دهند ولی به دلیل اینکه نمی­توانند احساسات و افکار دیگران را درک و پیش­بینی کنند دچار شکست می­شوند و ارتباط ضعیفی را برقرار می­کنند و همین امر که نمی­توانند افکار دیگران را درک کنند باعث می­شود که موضوع مشترک برای تعامل و برقراری ارتباط پیدا نکنند. این افراد در نشانه­های غیر کلامی نیز مشکل دارند همچنین نشانه­های صورت طرف مقابل را درک نمی­کنند و این مشکلات باعث اجتناب از رشد اجتماعی این افراد می­شود. درکل کانر تاکید می­کند که اختلال در عملکرد اجتماعی یک از مشخصات اصلی کودکان درخودمانده است(کوهن[11]، 2005).

 

علاوه بر نقص در مهارت­های اجتماعی، کودکان درخودمانده از لحاظ پردازش اطلاعات هیجانی که به شکل زبان بدن ایما و اشاره، حالت­های چهره یا لحن صدا، جلو می­کنند نیز مشکل دارند. کودکان درخودمانده در پی ابراز علائم عاطفی نیستند و به علائم دیگران نیز توجه نمی­کنند.( برای مثال آیا طرف مقابل شاد، غمگین یا دلخور است؟)(مش و وولف[12]، 2008؛ ترجمه مکی­آبادی، 1391).

 

افراد در خودمانده دشواری هایی در شناسایی، ابراز و نظم دهی هیجان دارند( انجمن روان پزشکی امریکا، 1994). زمانی که از آنها خواسته می شود احساسات خودشان را شناسایی کند، یک شخص درخودمانده اغلب نمی داند که درحال تجربه چه هیجانی است( پاکسون[13]، 2007). کودکان درخودمانده به طور جالب توجه ای در درک حالت ذهنی دیگران با دشواری مواجهند( باران کوهن[14]، 1990، 1993، 1995).


 


 

[1]Athos

 

[2]Wing

 

[3]Aston

 

[4]Deffenbacher

 

[5]Kampz and Kai

 

[6]Gersham and Elliott

 

[7]Cartledge & Milburn

 

[8]Nelson and Azrael

 

[9]Eskaton

 

[10] Exkoren

 

[11]Cohen

 

[12]Mash and Wolfe

 

[13]Paxton

 

[14]Baron - Chon

 


دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق ابعاد اضطراب

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق ابعاد اضطراب
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 27
فرمت فایل docx
حجم فایل 94 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 44
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق ابعاد اضطراب

فروشنده فایل

کد کاربری 4558
کاربر

اضطراب

از بین عواطف منفی، اضطراب به طور گسترده­ای تقریباً برای همه انسان­ها شناخته و تجربه شده است به­همین ترتیب به­عنوان یکی از اساسی­ترین ساختارها در روانشناسی است. اضطراب در مفهوم سازی آسیب­شناسی روانی، انگیزش و شخصیت از مفاهیم محوری و مرکزی است. (عبدالخالق[1]، 2004).

اضطراب به منزله بخشی از زندگی هر فرد در همه جوامع به عنوان پاسخ مناسب و سازگاری تلقی می­شود. فقدان اضطراب یا اضطراب زیاد ممکن است ما را با مشکلات و خطرات قابل توجهی مواجه سازد. اضطراب در حد متوسط و سازنده فرد را وا می­دارد که برای انجام امور خود، به موقع و مناسب تلاش کرده و بدین ترتیب زندگی خود را بارورتر و بادوام تر سازد(دادستان، 1374). اضطراب و نگرانی نقش عملکردی بسیار مهمی را در رفتارهای انطباقی افراد ایفا می­کند و جسم فرد را برای پاسخ به عامل خطر آماده کرده تا از این طریق نظام روانی را برای پاسخ سریع دادن فعال کرده و در نتیجه فرد را برای فرار کردن از موقعیت خطر کمک کند(ویمز[2]، 2008).

اضطراب حالتی است که با احساس ناآرامی، تشویش و یا ترس در انسان همراه است. معمولاً این حالت در زمانی که انسان نتواند پیامدهای کاری را پیش­بینی یا آن را بازبینی نماید رخ می­دهد. مثلا پیش از برگزاری هر آزمون مهم، اضطراب به سراغ آزمون شونده می­آید چرا که وی نمی­تواند سؤال­ها را پیش­بینی کند و یا نسبت به کسب نمره­ی خوب تردید دارد. معمولاً از واژه­ی ترس نیز برای بیان این حالت استفاده می­شود­(رضایی، 1384). اگر اضطراب به­طور ساده یک علامت هشدار تلقی می­شود، اساساً می­توان آن را عاطفه­ای نظیر ترس برشمرد(جان بزرگی، 1382).

نشانه­های اضطراب در سطوح مختلفی مانند روانشناختی، رفتاری و جسمانی بروز پیدا می­کند. اضطراب در سطح روانشناختی و رفتاری می­تواند به صورت خشم، ناپایداری عاطفی، حساسیت بیش از حد، تخریب­گری، فزون­کنشی و اختلال­های حرکتی مشخص گردد. در سطح جسمانی که به منزله­ی نقابی برای پنهان کردن حالات اضطرابی هستند. به­همراه شاخص­هایی چون تغییر ضربان قلب، افزایش فشار خون، بحران­های تنفسی، رنگ پریدگی، خشکی دهان و تنش عضلانی است. بنابراین، هرگاه با سردرد، دل­درد و یا اختلال­های هاضمه دیگر که شدت آن­ها بر اساس متغیرهای مختلف متفاوت است، مواجه شدیم باید احتمال وجود یک اضطراب را در نظر بگیریم(دادستان، 1382).

اضطراب هشداری برای تهدید برونی یا درونی است و کیفیات نجات دهنده زندگی دارد. در سطحی پایین­تر، اضطراب هشداری برای آسیب بدنی، درد، درماندگی، تنبیه احتمالی و ناکام ماندن نیازهای اجتماعی و جسمی، تهدیدی برای مقام و موفقیت و بالاخره تهدید یکپارچگی و تأمین شخص است. اضطراب سبب می­شود که شخص اقدام­های لازم را برای جلوگیری از تهدید یا تخفیف نتایج آن به عمل آورد. اضطراب یا آگاه کردن شخص به وجود خطر و اقدام به جلوگیری از آن، مانع آسیب دیدن می­شود(جان­بزرگی، 1382).

اضطراب طبیعی یکی از عوامل مثبت شخصیت و از اجزای جدا نشدنی زندگی روانی است. نگرانی و اضطراب وقتی در حد معقول و بهنجار باشد نه تنها مخرب نیست، بلکه به عنوان نیروی سازنده، فرد را وادار می­کند تا در موقعیت­های گوناگون زندگی به نحو مؤثرتری عمل کند(کابلی و همکاران، 1388).

اضطراب در برخی مواقع باعث ایجاد سازندگی و خلاقیت در افراد می­شود، امکان تجسم موقیعت­ها وتسلط بر آن­ها را فراهم می­آورد. اما وقتی اضطراب از میزان لازم بالاتر رود، شخص به صورت مبهم احساس نگرانی و ناآرامی کرده و خواب را آشفته و تصمیم­گیری را برایش مشکل سازد، در این صورت اضطراب به منزله منبع شکست، موجب سازش نایافتگی گسترده­ای می­­شود که فرد را از بخش عمده­ای از امکاناتش محروم می­سازد. این مشکل آزادی و انعطاف فرد را کاهش می­دهد و طیف گسترده­ای از اختلالات اضطرابی را به وجود می­آورد. اضطراب همچنین می­تواند بر کارکردهای جسمی و روانی نیز اثر نامطلوبی داشته باشد. شایع­ترین مشکلات عاطفی و هیجانی که دانش­آموزان نوجوان با آن مواجه هستند اضطراب می­باشد(کابلی و همکاران، 1388).

تعاریف عمده­ای که در مورد اضطراب وجود دارد عبارتند از: اضطراب یک احساس منتشر، بسیار ناخوشایند، و اغلب مبهم دلواپسی است که همه انسان­ها تجربه می­کنند. اغلب علایمی مانند تنگی قفسه سینه، تپش قلب، تعریق، سردرد، ناراحتی مختصر معده و بیقراری که با عدم توانایی برای نشستن یا ایستادن همراه می­گردد. این علایم، بین افراد متفاوت است(پورافکاری، 1386؛ به نقل از آقازاده قطب­آبادی، 1391).

اضطراب احساس دائمی آسیب­پذیری است که فرد گمان می­کند اتفاق ناگواری که نمی­تواند نظارتی بر آن داشته باشد، رخ می­دهد. احساس دائمی آسیب­پذیری این باور را در فرد به وجود می­آورد که دارای توانایی کمی برای حل مشکلات است و در نتیجه میزان ترس او در مقابل مشکلات افزایش می­یابد و به همین دلیل فرد سعی می­کند از موقعیت­هایی که با مشکل همراه است دوری کند( بک و امری[3]، 1985).

اضطراب به عنوان سازه­ای که دارای سطوح مختلفی شامل بدنی، شناختی، عاطفی و بین فردی است، شناخته می­شود(آلن، 1955). ساراسون[4] (2003؛ به­نقل از شریفی، 1376) نیز اضطراب را چنین توصیف کرد: اضطراب احساس اولیه فرد است که شامل دلهره و بلاتکلیفی می­شود و معمولاً زمانی که فرد تهدیدی را برای خود یا عزت نفس خود حس می­کند، رخ می­دهد. به عقیده­ی ساراسون، فشار روانی واکنشی است نسبت به موقعیت­هایی که در آن­ها شخص باید انتظاراتی را برآورده کند و با محدودیت­های روبه­رو است و یا باید از فرصت­هایی استفاده نماید. قرار گرفتن در معرض فشار ممکن است واکنش­های قابل مشاهده­ای را موجب شود که اضطراب نامیده می­شود. اضطراب یک حالت عاطفی نامطلوب است که با نگرانی، تنش و تشویش همراه است(شریفی، 1376).

اضطراب حالتی است که تا حدودی برای همه رخ می­دهد. بیشتر مردم، به هنگام مواجهه با شرایط خاص، نظیر شرکت در یک ازمون، هنگامی که به دنبال انجام کاری به نحو احسن هستند و یا آن­گاه که می­خواهند برای ارائه­ی سخنرانی و یا بیان مطلبی مقابل گروهی بایستند، دچار اضطراب می­شوند. اندکی اضطراب، طبیعی و گاه مفید است و باعث می­شود تا انسان انگیزه­ی لازم را برای انجام بایسته­ی کارها و یا تمرکز بیشتر به دست بیاورد. آنچه نامطلوب و یا مضر است، بی تفاوتی محض و یا اضطراب بسیار شدید است که قدرت عمل را از فرد سلب می­کند(رضایی، 1384).

 

2-1-1-1- ابعاد اضطراب

اسپیلبرگر (1972) اضطراب را به دو بعد صفت اضطراب و حالت اضطراب تقسیم کرد و مورد بررسی قرار داد. در حالت اضطراب فرد فقط در موقعیت تهدید کننده واکنش نشان می­دهد. حالت اضطراب به عواطف موقتی که با نگرانی و تنش همراه است اطلاق می­شود. حالت اضطراب احساسات مبهم و ناخوشایندی است که از ترس و نگرانی برمی­خیزد. افراد با حالت اضطراب در زمینه­ی برخورد و واکنش نسبت به اتفاقات اطراف خود و همچنین خطرات ناشناخته دچار اضطراب و تشویش می­شوند.

در مقابل، صفت اضطراب به عنوان نوعی ویژگی شخصیتی است که به خصوصیات باثبات و دیرپای فرد و تفاوت­های فردی بادوام در افراد مستعد ابتلا به اضطراب اشاره دارد. افرادی که دارای سطح بالایی از صفت اضطراب هستند، بیش­تر اوقات در حالت اضطراب هستند. این افراد موقعیت­های بی­خطر را تهدیدآمیز می­دانند و به صورت حالت اضطراب به آن پاسخ می­دهند(راس، 1373). صفت اضطراب استعداد و آمادگی بلندمدت فرد برای مضطرب شدن در بسیاری از موقعیت­ها اطلاق می­شود. که شخص تقریباً همه موقعیت­ها را تهدیدکننده ارزیابی می­کند(اسپیبرگر، 1972). صفت اضطراب به تفاوت­های فردی نسبتاً ثابت آمادگی برای اضطراب اشاره دارد(آیزنک[5]، 2000). سطوح بالای صفت اضطراب، سطح توجه افراد را نسبت به عوامل تهدید کننده خارجی بالا می­برد(کوپر[6] و رو[7] ، 2008). افرادی که صفت اضطراب بالایی دارند در مقابل تهدیدی نظیر ارزیابی منفی، که به عزت نفس آن­ها لطمه می­زند، حالت اضطراب شدیدتری از خود نشان می­دهند(راس، 1373).

بر اساس تحقیقات انجام شده اضطراب صفت در طول زمان پایایی دارد، ولی حالت اضطراب به محض تغییر موقعیت­های تهدید آمیز تغییر می­کند. هم­چنین، افرادی که از نظر صفت اضطراب متفاوت هستند، از نظر شدت واکنش حالت اضطراب نسبت به موقعیت­های تهدیدآمیز نیز با هم متفاوتند (راس، 1373).

در گذشته، مطالعات گوناگونی در مورد اضطراب انجام شده است. تا قبل از دهه 70 میلادی، اکثر پژوهش­هایی که در زمینه اضطراب انجام گرفته، آن را از دیدگاه روان­شناسی و پزشکی مورد بررسی قرار داده است. از آن زمان، بررسی­های کاربردی در این زمینه آغاز گردید و اضطراب در آموزش عالی به طور گسترده مورد توجه قرار گرفت. این رو، اضطراب یکی از کلیدی­ترین متغیرهای روان­شناسی در بحث آموزش محسوب می­شود. پژوهش­هایی گذشته، انواع گوناگونی از اضطراب­هایی را که ممکن است افراد در جوامع علمی و دانشگاهی به آن دچار شوند، مورد بررسی قرار داده­اند، از آن جمله می­توان به اضطراب رایانه­ای[8]، اضطراب اینترنتی[9]، اضطراب اطلاعاتی[10]، اضطراب کتابخانه­ای، اضطراب پژوهش کتابخانه­ای[11] و اضطراب پژوهش[12] نام برد ( کلیر، 1990؛ به نقل از دیدگاه، 1390). همانگونه که اشاره شد، این اضطراب­ها از نوع حالتی و محدود به موقعیت، زمان و مکان خاص بوده و از طریق آموزش مهارت­ها قابل نظارت و کاهش است.

 

 2-1-2- اضطراب کتابخانه­ای

اضطراب کتابخانه­ای را می­توان " ترس و اضطراب هنگام استفاده و یا حتّی هنگام تفکر استفاده از کتابخانه " تعریف کرد ( ملون، 1986). به عبارت دیگر، اضطراب کتابخانه­ای هرگونه
نشانه­های عاطفی منفی هنگام استفاده و یا تفکر استفاده از کتابخانه از قبیل ترس، نگرانی، تردید، اضطراب، احساس عدم توانایی و کفایت، احساس تنهایی، احساس آشفتگی و غیره را شامل می­گردد. این اضطراب همواره مانعی روان­شناختی، برای بسیاری از کاربران کتابخانه­ها بوده، عوارض گوناگون شناختی، عاطفی و رفتاری را در آن­ها موجب گردیده و سطح عملکرد آن­ها را کاهش می­دهد. اضطراب کتابخانه­ای باعث می­شود کاربر هنگام حضور و استفاده از کتابخانه، آرامش و احساس راحتی نداشته و در نتیجه کتابخانه را قبل از پایان پژوهش خود ترک کرده و یا تمایل کمتری به استفاده از کتابخانه پیدا کند ( هیگینز[13]، 2001، به نقل از عرفان­منش و دیدگاه، 1388).

سوآپ[14] و کتزر[15](1972؛ به نقل از خدیوی، 1383) اولین بررسی درباره اضطراب کتابخانه­ای را در میان دانشجویان دانشگاه انجام دادند. این بررسی با استفاده از شیوه­هایی از قبیل برقراری ارتباط، انجام مصاحبه و مشاوره در زمینه علوم کتابداری، در زمانی محدود درصدد کشف و جست­وجوی این موضوع بود که چرا برخی دانشجویان از کتابداران کمک نمی­گیرند. این بررسی درصدد رسیدن به پاسخ این سؤال بود که چرا دانشجویانی که از کتابخانه استفاده می­کنند تمایل به بهره گیری از همکاری کتابداران ندارند.

در مصاحبه­های انجام گرفته با دانشجویان انتخاب شده به طور تصادفی، در سه زمینه کار کتابخانه این سؤال مطرح می­شد که آیا هنگام استفاده از کتابخانه از کتابداران و یا هم دوره ای های خود کمک می گیرند یا خیر؟ از دانشجویان مصاحبه شده، 41 درصد در مورد استفاده از کتابخانه سؤالاتی داشتند. با این وجود، 65 درصد از این دانشجویان اقرار کردند که نمی­خواستند سؤالات خود را با کتابداران مطرح نمایند، و این امر مؤیّد آن است که در محیط دانشگاهی دانشجویانی هستند که علی­رغم داشتن سؤال از کتابداران به دلایلی از سؤال کردن خودداری می­کنند. هدف این تحقیق مشخص کردن وجود دانشجویانی با اضطراب کتابخانه­ای بود و این به نظر نگارنده اولین قدم پژوهش در زمینه اضطراب کتابخانه ای­ است زیرا اولین تحقیقی است که در پی شناسایی دانشجویانی است که به دلایلی در استفاده از کتابخانه دچار نگرانی می­شوند ( خدیوی، 1383 ).

 


[1] .Abdel-Khalek

[2] .Weems

[3] . Beck & Emery

[4] . Sara Seven

[5] . Eysenck

[6] . Cooper

[7] . Rowe

[8] . Computer Anxiety

[9] . Internet Anxiety

[10] . Information Anxiety

[11] . Library Research Anxiety

[12] . Research Anxiety

[13] .Higgins

[14] . Swap

[15] . Ktrz

 


دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق ابراز گری هیجانی

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق ابراز گری هیجانی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 28
فرمت فایل docx
حجم فایل 160 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 63
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق ابراز گری هیجانی

فروشنده فایل

کد کاربری 4558
کاربر

تعریف لغوی آلکسی تایمیا

در فرهنگ‌نامه واژه‌های روان‌شناسی آلکسی تایمیا این‌گونه تعریف شده است یک جدائی بین فرآیندهای عاطفی و شناختی که به‌صورت ویژگی‌های درهم تنیده شده در بعضی افراد معتاد و یا منشأ و خاستگاه روان‌تنی به‌صورت یک اختلال مشاهده می‌شود. به‌طور نمونه شخص دارای آلکسی تایمیا به‌طور نسبی دارای هیجانات نامتمایز و تفکری مایل به ساکن بودن افراطی دنیوی دارد. Alexia یعنی ناتوانی و thymia یعنی بیان احساسات هیجانی یا ناآگاهی از هیجانات درونی. این واژه دقیقا به معنی «نداشتن واژگان برای احساسات» است و برای توصیف افرادی به کار می‌رود که در ابراز احساسات خود مشکل دارند. آلکسی تایمیا واژه ای یونانی است که به معنی نبود واژه برای ابراز هیجان‌ها است و به لحاظ مفهومی به صورت دشواری در تشخیص احساسات، دشواری در توصیف احساسات و تفکر برون مدار تعریف می شود (باگبی[1] و همکاران، 1994).

آلکسی تایمیا بعنوان یک صفت شخصیتی به معنای فقدان یا بروز مشکلاتی در شناسایی، توصیف و درگیر شدن با احساسات فردی است که اغلب به نفهمیدن احساسات دیگران نیز منجر می‌شود (پاویو و مک کیلوچ[2]، 2004).

2-2-2 -تعریف اصطلاحی آلکسی تایمیا

آلکسی تایمیا به وضعیتی اطلاق می‌شود که فرد قادر به ابراز هیجان خود نباشد. این افراد در ابراز کلامی‌هیجانات و استفاده از تخیلات خود دچار مشکل می‌باشند. در چنین شرایطی بیماران در معرض خطر بیماری‌های روان‌تنی عمده مانند زخم معده، ناهنجاری‌های انسدادی مزمن تنفسی، اختلالات قلبی عروقی و؛ و نیز برخی از اختلالات روان‌پزشکی مثل افسردگی، اختلال شخصیت مرزی، وابستگی به مواد و ... می‌باشند.

آلکسی تایمیا به ناتوانی در پردازش شناختی اطلاعات هیجان و تنظیم هیجان‌ها گفته می‌شود. آلکسی تایمیا سازه ای است چند وجهی متشکل از دشواری در شناسایی احساسات، دشواری در توصیف احساسات برای دیگران و جهت گیری فکری بیرونی. (پاویو و مک کیلوچ، 2004 ).

آلکسی تایمیا با دشواری در ایجاد تمایز میان حالات هیجانی مختلف و توانایی محدود تفکر در هیجانات و با استفاده از آن‌ها به هنگام مواجهه با موقعیت‌های استرس زا ارتباط دارد. هوش هیجانی و آلکسی تایمیا با متغیر‌های دیگر نظیر خود آگاهی، افسردگی، اضطراب، عزت نفس و استرس ادراک شده نیز رابطه دارند. خود آگاهی و عزت نفس احتمالاً هوش هیجانی بالاتر و آلکسی تایمیا هوش هیجانی پایین تر را پیش بینی می‌کند و بین هوش هیجانی با افسردگی، اضطراب و استرس ادراک شده همبستگی معکوس وجود دارد (مشتاق زاده، 1383).

2-2-3- ویژگی‌های آلکسی تایمیا

آلکسی تایمیا، ساختاری است که احتمالاً با کنترل هیجانی مرتبط است (کینگ[3] و همکاران، 1992). آلکسی تایمیا عدم ابراز هیجانها، به دلیل نقص در توانایی برای پردازش و تنظیم هیجانها به شیوه شناختی (گرین[4] و همکاران، 1991؛به نقل از سرویس[5] و همکاران، 1999) یا بازداری آگاهانه تر ابراز هیجانی است. آلکسی تایمیا، یک اختلال ویژه در کارکرد روانشناختی است که به وسیله مشکلاتی در توانایی برای بیان کلام عاطفه و برای خیال پردازی ماهرانه مشخص می‌شود. این اختلال سه مؤلفه اصلی دارد که عبارتند از: الف) مشکل در تشخیص احساسهای شخصی؛ ب)مشکل در توصیف احساسها و افکار جهت گیری شده به بیرون و سعی در تطبیق خود با نظرات دیگران (همان منبع).

مشکل در ابراز هیجان و تمیز حالتهای هیجانی از حواس بدنی، از مشخصه‌های دیگر آلکسی تایمیا است (گراس[6] و همکاران،2000). اندازه گیری آلکسی تایمیا مخصوصاً در بیماران می‌تواند مهم باشد؛ زیرا بین نوع اولیه و ثانویه اختلال، تمایزهایی قائل شده اند. نوع ثانویه این اختلال، بازداری هیجانی در واکنش به یک تجربه آسیب زا را نشان می‌دهد (سرویس و همکاران، 1999). ناتوانی در بازشناسی و توصیف کلامی‌هیجان‌های شخصی، فقر شدید تفکر نمادین که آشکار سازی برخورد ها، احساسات، تمایلات وسائق‌ها را محدود می‌کند، ناتوانی در به کارگیری احساسات به عنوان علایم مشکلات هیجانی، تفکر انتزاعی در مورد واقعیت‌های کم اهمیت بیرونی، کاهش یادآوری رویاها، دشواری در تمایز بین حالت‌های هیجانی و حس‌های بدنی، فقدان جلوه‌های عاطفی چهره، ظرفیت محدود برای همدلی و خودآگاهی. همچنین نارسایی در تنظیم و مدیریت هیجان‌ها (فرآیند گذار از پردازش به عمل) نیز از ویژگی‌های نارسایی هیجانی است (باگبی و همکاران، 1994).

2-2-4- ساختار و انواع آلکسی تایمیا

ساختار و ویژگی‌های آلکسی تایمیا شامل موارد زیر می‌باشد :

الف) نارسایی و توانایی ضعیف در متمایز کردن احساسات هیجانی

ب) نارسایی در تخیل و تجسم

ج) نارسایی در بیان کردن تجربیات هیجانی به صورت کلامی

د) نارسایی برای تجربه کردن احساسات هیجانی

ه) کاهش تمایل برای فکر کردن درباره هیجانات

انواع آلکسی تایمیا را می‌توان به وسیله استفاده از ساختار دو عاملی مشخص کرد که بیانگر یک بعد شناختی (الف، ج و ه) و یک بعد عاطفی (ب و د) است. با توجه به پژوهشهای صورت گرفته فقط آزمودنی هایی که در مقیاس آلکسی تایمیا، با نمرات بالاتر از ملاک 70 (توانایی پایین برای تجربه هیجانات) و پایین تر از ملاک 30 (توانایی بالاتر برای تجربه هیجانات) برای تشکیل دادن زیر گروه‌هایی از آلکسی تایمیا انتخاب شده اند:

  1. آلکسی تایمیا کامل یا تیپ I
  2. آلکسی تایمیا تیپ II
  3. آلکسی تایمیا تیپ III
  4. لکسی تایمیا
  5. بهنجار که " مودال" نامیده می‌شوند افرادی هستند که دامنه نمرات درصد 30-70 می‌باشد.
  6. نیمرخ « مخلوط/متناقض» (ویگرهوتس[7] و همکاران، 2008).

آلکسی تایمیا تیپ I : به وسیله هیجان پذیری پایین و خیال پردازی ضعیف در ترکیب با شناخت‌های ضعیف همراه با هیجان‌ها توصیف می‌شود.

آلکسی تایمیا تیپ II : با هیجان پذیری پایین و توام با شناخت‌های ضعیف به همراه هیجانات مشخص می‌شود.

آلکسی تایمیا تیپ III : بر عکس آلکسی تایمیا تیپ II، هیجان پذیری پایین و تخیل ضعیف اما با شناخت‌های خوب رشد یافته به همراه هیجانات مشخص می‌شود.

لکسی تایمیا : با هیجان پذیری بالا و خیال پردازی غنی توام با شناختهای خوب توسعه یافته به همراه هیجانات توصیف می‌شود.

گروه پنجم : که گروه بهنجار یا مودال نامیده می‌شود، آنها نمرات نرمال و متوسطی هم در بعد شناختی و هم در بعد عاطفی به دست می‌آورند.

گروه ششم : که هیچ یک از ملاک‌های 5 تیپ فوق را ندارد و به عنوان افراد با پروفایل(مخلوط/متناقص) نام گذاری می‌شوند (برموند[8] و همکاران ، 2006).

در ادامه به طور خلاصه به شرح انواع آلکسی تایمیا می‌پردازیم:

آلکسی تایمیا تیپ I

خودبسندگی ( رضایت از خود و بی علاقه گی به دیگران و مشکلات آنها) و خجالت ( احساس کم رویی و داشتن دشواری در ارتباط با دیگران) تیپ I را پیش بینی می‌کند.

ویژگی مهم تیپ I آلکسی تایمیا، شامل انزوا از روابط اجتماعی و دامنه محدودی از ابراز هیجانات در شرایط بین فردی می‌باشد که بوسیله فقدان همدلی و اجتماعی بودن ایجاد می‌شود.

آلکسی تایمیا تیپ I هیچ نوع رابطه ای با شکایت کردن و نشانه‌های اختلالات روان شناختی ندارد، همچنین با اضطراب ناتوان کننده و یا عزت نفس پایین ارتباط ندارد، اما افراد دارای تیپ I حالت تدافعی دارند، هیجانات نامعقول (مانند ترس از اینکه شکست بخورند)، یا صفات شخصیتی که قابل قبول نیست را به دیگران نسبت می‌دهند ( فرافکنی). وقتی آنها در تجربه ی رویدادهای زندگی شکست می‌خورند، این شکست را متوجه دیگران کرده و دیگران را برای مسائل شخصی خودشان مقصر می‌دانند، که می‌تواند واکنشی در برابر کنترل و یا دخالت بیش از حد دیگران باشد (ویلیامز[9]، 1994). افراد تیپ I مانند اشخاص اسکیزوئیدی احساس انزجار نسبت به معاشرت دارند و این عقیده را دارند که دیگران آنها را در روابط درگیر می‌کنند و از این راه هویت و فردیت آنها را از بین می‌برند.

افراد با تیپ I از نظر عاطفی سرد و از نظر اجتماعی و هیجانی بی کفایت‌اند، آنها به وسیله ی افکار شکست احساس آزار نمی‌کنند و از یک آمادگی منطقی برای زندگی برخوردارند که می‌تواند در بسیاری از مشاغل یعنی در جایی که تفکر منطقی بدون دخالت هیجانی یک امتیاز باشد مفید باشد، اما در روابط شخصی و صمیمانه رفتار سرد عاطفی و هیجانی آنها باعث مشکلات بین فردی می‌شود. این افراد به علت فقدان هیجان پذیری، احتمالا دچار خستگی روحی یا هیجانی نمی‌شوند، علاوه بر این به علت فقدان خیال پردازی برای مشاغل هنرهای اجرایی یا مشاغلی که در انها خلاقیت و ابراز هیجان ضروری است ناشایست تلقی می‌شوند.

همانطور که ذکر شد پروفایل آلکسی تایمیا تیپ I شباهت قابل ملاحظه ای با ویژگی‌های سبک شخصیتی اسکیزوئیدی نشان می‌دهد، این افراد دارای سبکی انفرادی با نیاز محدود به دوستی، رفاقت و حمایت اجتماعی توصیف می‌شوند که به عنوان مشاهده گران بی طرف به ندرت درباره ی چیزی نگران و هیجان زده می‌شوند. بنابراین در محل کار خود عملکرد خوبی دارند اما نمی‌توانند به صورت تیمی‌کار کنند. (اولدهام[10] و موریس[11]، 1995). میلون وهمکاران[12] (2001) نیز الگویی مشابه از ویژگی‌های ذکر شده را درون دامنه طبیعی بعنوان سبک انزوایی معرفی کرده اند. این افراد آرام هستند و کاری به کسی ندارند، منظم اند و به اصطلاح در پشت صحنه کار می‌کنند و راضی برای ماندن در زمینه اند، این در حالی است که دیگران آنها را به عنوان افرادی بدون انگیزه و سرزندگی(نیرومندی) تلقی می‌کنند

آلکسی تایمیا تیپ II

بی کفایتی شخصی و بی کفایتی اجتماعی، تیپ II آلکسی تایمیا را پیش بینی می‌کند. بی کفایتی به این معناست که شخص احساس تنش، افسردگی و ناپایداری می‌کند فرد با آلکسی تایمیا تیپ II، از ناپایداری هیجانی ( روان رنجورخویی) رنج می‌برد. بی کفایتی اجتماعی بدین معناست که شخص در برخورد با دیگران احساس خجالت و کم رویی می‌کند.

 


[1]. Bagby

[2] .Paivio& McCilloch

[3]. King

[4] .Green

[5] . Servaes

[6]. Gross

[7] . Vgerhoets

[8]. Bermond

[9] .Williams

[10].Oldham

[11]. Morrise

[12]. Millon