دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق تعریف سالمندی

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق تعریف سالمندی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 17
فرمت فایل docx
حجم فایل 113 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 48
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق تعریف سالمندی

فروشنده فایل

کد کاربری 4558
کاربر

تعریف سالمندی

 

انسان ها، طی فرآیند زیستی با مرحله­ای به نام سالمندی روبه رو می­شوند که در گذرگاه رشد طبیعی به دست می­آید. سالمندی را به طور قراردادی مترادف با آغاز سن 65 سالگی می­دانند (برک، 2001؛ ترجمه سید محمدی، 1387)، به عبارت دیگر، سالمندی دوره­ای از زندگی است که از 65 سالگی شروع می­شود.

سن پیری، به طور رسمی اغلب سن بازنشستگی گذاشته می­شود، که ممکن است از کشوری به کشور دیگر متفاوت باشد، برای بیشتر کشورها، سن بازنشستگی بین 60-65 سالگی است. بسیاری از مقالات آکادمیک به طور قراردادی، گروه سنی 60-65 سال را به عنوان نقطه برش، برای تعریف سالمندی استفاده می­کنند (موریچ و ایزه[1]، 2009) .

فرآیند سالمندی عبارت است از، کاهش تدریجی عملکرد سیستم­های بدن. سالمندی، یک فرد بالغ سالم را به فردی ضعیف با کاهش در ظرفیت­های فیزیولوژیک و افزایش استعداد ابتلا به بسیاری از بیماری­ها و مرگ تبدیل می­کند. از نظر اریکسون[2]، آخرین بحران روانی- اجتماعی که در سنین سالمندی اتفاق می­افتد، انسجام در مقابل نومیدی است، که با شیوه­ی رویارویی فرد با پایان زندگی سر ­و­کار دارد. دوران پیری از نظر اریکسون، دوران بازنگری و تأمل است، دورانی که شخص طی آن رویدادهای سراسر زندگی خود را از نظر می­گذراند. هر اندازه شخص به شیوه­ی موفقیت آمیزی با مسائل مراحل پیشین زندگی، کنار آمده باشد، در این مرحله بیشتر احساس کمال یافتگی و تمامیت (وحدت) می­کند؛ احساس اینکه زندگی را به خوبی سپری کرده است. اما، هرگاه فرد کهنسال با احساس حاکی از پشیمانی به زندگی گذشته بنگرد و جز یک سلسله فرصت­های از دست رفته و شکست­ها چیزی در آن نبیند، واپسین سال­های زندگی او آکنده از نومیدی خواهد بود (اتکینسون[3] و همکاران، 2003 ؛ ترجمه رفیعی و همکاران، 1392) .

 

 

 

 

2-2- نظریه­های مطرح شده پیرامون سالمندی

 

الف) نظریه زیست شناختی: نظریه­های زیست شناختی به سه دسته تقسیم می­شوند، نظریه ایمنی[4]، این نظریه معتقد است که سیستم ایمنی که وظیفه محافظت از بدن را دارد، با بالا رفتن سن، توانایی خود را از دست می­دهد و به دنبال این کاهش در اعمال طبیعی، میزان عفونت و سرطان افزایش می­یابد؛ بنابراین، با افزایش سن از مصونیت فرد در مقابل بیماری­ها کاسته می­شود. در نظریه پیر شدن سلولی اعتقاد بر این است که تغییرات DNAو RNA از علل سالمندی هستند. به این صورت که تغییرات سلول­ها، موجب تغییراتی در عملکرد اعضاء می­گردد (شاملو، 1391) .

نظریه رادیکال آزاد[5] آسیب سلولی را توضیح می‌دهد. رادیکال آزاد، مولکول‌های ناپایداری هستند که در طی فرآیندهای طبیعی تنفس و سوخت و ساز، از قرار گرفتن در معرض تشعشع و آلودگی، در بدن تولید می‌شوند. حدس زده می‌شود که رادیکال‌های آزاد باعث آسیب سلول‌های DNA و سیستم ایمنی می­شوند. به نظر می‌رسد تجمع زیاد رادیکال‌های آزاد در بدن، در تغییرات فیزیولوژیک سالمندی و بیماری‌های مختلفی مانند آرتریت، بیماری‌های گردش خون، دیابت و آترو اسکلروز دخیل بوده و یا عامل ایجاد آن باشد (هافمن ولد، 1999؛ ترجمه عابدی و همکاران، 1389).

ب) نظریه­های روان شناختی: نظریات روان شناختی در جستجوی آنند، تا روند پیری را توصیف کنند و رفتارهایی که در این دوره مشخص می­شود را توجیه نمایند. بزرگترین نظریه پرداز مراحل زندگی، اریک اریکسون، عقیده دارد که نظم ظهور مراحل زندگی، اگر چه لحظه شروع و پایان آن، بر حسب افراد، متغیر است اما، برای همه یکسان است (رایدال و میشارا، 1984؛ ترجمه گنجی، 1389) .

اریکسون دریافته است دوره انتهایی زندگی، زمانی است که افراد در آن، موفقیتها و شکست های خود را ارزیابی و مفهومی برای زندگی خود بیابند و بپذیرند که دوران آنان گذشته است، می­توانند با احساس کمال به پشت سر و به زندگی خود نگاه کنند. آخرین مرحله، محدوده کهنسالی است، ولی نارسایی در کسب موفقیت در مراحل قبلی می‌تواند باعث ایجاد مشکلاتی در مراحل بعدی شود. کهنسالی زمانی است که افراد به طور طبیعی زندگی‌شان را مرور کرده و تعییین می‌کنندکه آیا در مجموع مثبت یا منفی بوده‌اند. مثبت‌ترین برآیند این مرور زندگی، خردمندی، درک و پذیرش؛ و منفی‌ترین برآیند آن شک، احساس گناه و نا‌امیدی است ( رایس فیلیپ[6]، 2000؛ ترجمه فروغان، 1392) .

ج) نظریه جامعه شناختی سالمندی: به چهار دسته تقسیم می شود، نظریه عدم تعهد[7]؛ بر اساس این نظریه، فرد در سالهای میانی عمر، فناپذیری و مرگ خود را یاد می­کند و تدریجاً برخوردهای خود را با اجتماع و دیگران کاهش داده و همزمان جامعه نیز، متقابلاً فرد را از خود جدا می­سازد. نظریه فعالیت[8]، مخالف نظریه عدم تعهد، می­باشد، این نظریه معتقد است؛ فعالیت، سلامتی را در پیری افزایش می­دهد. بنابراین بزرگسالانی که فعال می­مانند در فعالیت­های تشویق شده و جایگاه­ها، روابط، سرگرمی­ها و علایق جدیدی را بدست می­آوردند و با احساس رضایت و آرامش، پیر می­شوند. نظریه استمرار[9]، عقیده دارد که شخصیت افراد، با افزایش سن تغییر نمی­کند و رفتار آنان بیشتر قابل پیش بینی می­گردد. آنها در عادات، پای بندی­ها، ارزش­ها و بخصوص در راهی که با توجه به موقعیت اجتماعی خود برگزیده­اند، تداوم و استمرار را حفظ می­کنند. نظریه تعاملی[10]، این نظریه تغییرات سنی را منتج از واکنش میان خصوصیات هر فرد، شرایط اجتماعی وی و سابقه نحوه واکنش­های فرد در برار اجتماع، می­داند. تأکید این نظریه بر وظایف و نقش­هایی است که فرد در طول زندگی خود به عهده داشته است (رایدال و میشارا، 1984؛ ترجمه گنجی، 1389) .

سالمندی بخشی از فرآیندی زیستی است که تمام موجودات زنده از جمله انسان را شامل شود. گذشت عمر را نمی­توان متوقف کرد، ولی می­توان با به کارگیری روش­ها و مراقبت­های مناسب، تا حدود زیادی از اختلالات و معلولیت­های دوره سالمندی پیشگیری نمود و یا آن را به تعویق انداخت، تا بتوان از عمری طولانی همراه با سلامت و رفاه[11] که همواره هدف و آرزوی بشر بوده بهره­­مند شد (هسه و یاه[12]، 2005) .

 

3-2- اضطراب مرگ

 

مرگ همیشه همراه انسان بوده و خواهد بود؛ از این رو که بخشی از زندگی اوست و پیوسته ذهن او را به خود مشغول کرده، و به دنبال پاسخی برای پرسش­هایی دربار? مرگ است. دین اسلام با تکیه بر زندگی جاودان اخروی، مرگ را با تعبیر های وجودی معرفی کرده و با تحلیل معقول پدید? مرگ، نه تنها اثر منفی آن را زایل، بلکه می­کوشد در آن جذابیت نیز ایجاد کند؛ اما با وجود این، واکنش بیشتر افراد به آن مثبت نبوده است، بشر بدین دلیل که نمی­تواند بر مرگ چیره شود، به فکر می­افتد که به آن نیاندیشند تا شادکام شود، برخی نیز اندیشیدن دربار? مرگ را علت اصلی ترس از آن می­دانند؛ بنابراین، هرگونه اندیشه، مطالعه و صحبت دربار? مرگ را به حداقل می­رسانند؛ اما، در واقع انکار مرگ افزون بر اینکه نتوانسته است جلوی احساس­های منفی مرگ را بگیرد، آثار منفی نیز به جای گذاشته است؛ چرا که، عقب راندن مرگ از شمار مسائل زندگی، مداومت در تجاهل به جنبه­های واقعی آن است و این خود رنج و ترس همراه با واقعیات را تشدید می کند. هر چه انسان از مرگ بیشتر بترسد، کمتر آن را می شناسد و هر چه کمتر دربار? آن بپرسد، بیشتر می­ترسد، بی­اعتنایی به مرگ آرامشی برای زیستن ایجاد نمی­کند؛ بلکه فرد را در وضعیت ناراحتی، که بین بی تشویشی و اغتشاش نوسان دارد قرار می­دهد؛ پس باید گفت مسئله انسان، شکل­گیری فراموشی دربار? مرگ نیست، بلکه آن را هشیارانه در خدمت زندگی در آوردن است (منصور، 1388) .

اضطراب نیز یکی از عمده مسائل و مشکلاتی است که در بین افراد به وفور دیده می شود. اضطراب، واکنشی است در برابر خطری نامعلوم، مبهم و منشأ آن، ناخودآگاه و غیر قابل مهار است که عوامل متعددی آن را ایجاد می کنند. در این میان، انواع خاصی از اضطراب، بر اساس منشأ آن، شناخته و نامگذاری شده­اند که اضطراب مرگ یکی از مهمترین آنهاست. اضطراب مرگ مفهومی چند بعدی دارد و اغلب به عنوان ترس از مردن خود و دیگران تعریف می شود. اضطراب مرگ، شامل پیش بینی مرگ خود و ترس از فرآیند مرگ و مردن در مورد افراد مهم زندگی است (گری[13]، 2002). این اضطراب نوعی از اضطراب است که انسان­های زنده آن را تجربه می­کنند و می­تواند سلامتی وجودی فردی و مخصوصاً کارکرد سلامت روانی را تحت تأثیر قرار دهد.

 

اگر چه مرگ یک واقعیت بیولوژیکی و روان­شناختی می­باشد؛ اما، اندیشیدن به مرگ ترسناک بوده و اغلب مردم ترجیح می­دهند به آن فکر نکنند. از آنجایی که مرگ هرگز تجربه نشده، همه به نوعی در مورد آن دچار اضطراب هستند، ولی هرکس بنا بر عوامل معینی درجات مختلفی از اضطراب مرگ را تجربه می­کند؛ بنابراین ، اضطراب مرگ به عنوان یک ترس غیر­عادی و بزرگ از مرگ، همراه با احساساتی از وحشت از مرگ یا دلهره هنگام فکر به فرآیند مردن یا چیزهایی که پس از مرگ رخ می­دهند، تعریف می­شود (رایس، 2009).

این نوع از اضطراب، احساسی از نداشتن زندگی خوشایند در زندگی می­باشد و فردی که از این اضطراب رنج می­برد، زندگی برای او لذت بخش نبوده و احساس بی­معنی بودن می­کند (فروم[14]، 1976 به نقل از علی اکبری دهکردی، 1390).

شدت این اضطراب گاهی تا حدی فلج کننده می­شود که شخص هر لحظه­ که می­گذرد، از این موضوع که به مرگ نزدیک­تر می­شود، نگرانی اش بیشتر می­شود ؛ حتی دیدن یک فیلم قدیمی که بازیگران آن مرده­­اند، تا چند روز او را مضطرب می­کند (یالوم[15]، 2008) .

اضطراب مرگ صرفاً یک اضطراب دور دست نیست که در پایان راه به انتظار ما نشسته باشد، اضطراب نهفته­ای است که به نهانگاه­های احساس رخنه می­کند تا جایی که گویی طعم مرگ را در همه چیز می­چشیم. در اواخر بزرگسالی، سالخوردگان به مرگ اندیشند و درباره آن صحبت می­کنند، آن­ها از تغییرات جسمانی، میزان بالای بیماری و معلولیت و از دست دادن خویشاوندان و دوستان، شواهد بیشتری برای مرگ به دست می­آورند، با توجه به اینکه، تجربه کردن مقداری اضطراب درباره مرگ طبیعی است؛ اما، مانند سایر ترس­ها، چنان چه این اضطراب خیلی شدید باشد سازگاری کارآمد را تضعیف می­کند (برک، 2001؛ ترجه سید محمدی، 1387).

اضطراب مرگ می تواند نگرش منفی در مورد پیری را افزایش دهد و حتی منجر به اضطراب و ترس از پیری شود. نتایج تحقیقات نشان دادند که این اضطراب با نگرانی، ناراحتی، احساس عدم امنیت و تنش همراه است (عبدالخالق[16]، 2005؛ لتو و استین 2009)، که می­تواند موجب اختلال در عملکرد فرد شود.

 

 


1. Mudege, N & Ezeh, A.

2. Erikson, H. E.

3. Atkinson, R. A.

1. immunity theory

2. Free radical theory.

1. Rice, F. P.

2. disengagement theory.

[8]. activity theory.

4. continuity theory.

5. interaction theory.

[11]. welfare .

[12]. Hsueh, M. N & Yeh, M. L.

1. Gire, J.

1. Fromm, E.S.

2. Yalom, I.D.

3. Abdel-Khalek, A. M.

 


دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق تعارض زناشویی

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق تعارض زناشویی
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 23
فرمت فایل docx
حجم فایل 151 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 85
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق تعارض زناشویی

فروشنده فایل

کد کاربری 4558
کاربر

تعارض زناشویی

در دهه حاضر مطالعات علمی پیرامون تعارض زناشویی توجه زیادی را به خود جلب کرده است. در مقایسه با یافته های علمی دهه های گذشته در این دهه حجم زیادی ازمطالعات به جنبه های مختلف تعارض زناشویی اختصاص داشته است. درک کیفیت و ارزش ازدواج وسیله ای برای درک اثرات ان بر روی تمام فرایندهای داخلی و خارج خانواده است. دلایل معقول و منطقی مطالعه برروی جزییات تعارض زناشویی، درک محدودیت ان در عدم سلامت خانواده و اشخاص ،اهمیت ان برای جامعه در حالیکه ازدواج های موفق شکل می گیرد، دست کشیدن از جرم و نیاز به گسترش مداخلات تجربی برای زوجین به منظور جلوگیری یا کم کردن فشارهای زناشویی و طلاق است (برادبری و دیگران[1]، 2007،به نقل از نظری، 1387).

رابطه زناشویی و زندگی مشترک مانند هر رابطه دیگری دارای جنبه های مثبت و منفی است.صمیمیت و مشارکت از جنبه های مثبت آن و ناسازگاری و عدم رضایت از جنبه های منفی آن به حساب می اید (فینچام2011[2]).

از نگاه ترمن[3](2007،به نقل از شیخی،1388) عدم ثبات و استواری عواطف در زندگی زناشویی موجب ناخرسندی و تعارض می گردد که تاثیرات سوء آن بر کودکان غیر قابل انکار خواهد بود . هنگامی که دو نفر به عنوان زن و شوهر با یکدیگر زندگی می‌کنند تعارض به وجود خواهد آمد. در تعامل‌های بسیار طبیعی زن و شوهر، مواقعی هست که اختلاف‌هایی به وجود می‌آید و یا نیازها برآورده نمی‌شوند، در نتیجه، هر دو شریک نسبت به هم احساس خشم، ناکامی و نارضایتی می‌کنند. بنابراین اگر تعارض به وجود می‌آید، زن و شوهر باید برای آن آماده شوند. این آمادگی باید نه تنها بر حسب توانایی برقراری ارتباط مؤثر باشد بلکه با توجه به انجام راهبرد حل مساله به شیوه نظامدار که ساختار و نظمی برای جلسات حل تعارض فراهم می‌آورد، به وجود آید.

مهمترین عامل و شاخص تعیین کننده کیفیت ازدواج نوع رابطه بین زن و شوهر است و یکی از عوامل مهم در هر رابطه زناشویی رضایت خاطری است که زن و شوهر از ان احساس می کنند (همان منبع).

رابطه زناشویی رضایت بخش تاثیر زیادی بر سلامت روانی و رشد شخصی زوجین و فرزندان انان دارد. میزان رضایت خاطر از رابطه زناشویی روی ارسال و دریافت پیام تاثیر می گذارد. شوهری که از ازدواج خود ناراضی است به حوادث منفی زندگی توجه می کند و از پیام همسرش برداشت منفی می نماید در حالیکه شوهر راضی برداشت هایی مثبت دارد.

وقتی زوجین به طور پیوسته دچار مشکل می­ شوند می­توان آن­ها را در چند علّت ردیابی کرد. تعارض زمانی به وجود می ­آید که زوجین به دلیل همکاری و تصمیمات مشترکی که می ­گیرند درجات مختلفی از استقلال و همبستگی را نشان می­دهند که این تفاوت­ ها را می ­توان روی یک پیوستار از تعارض خفیف تا تعارض کامل طبقه­ بندی کرد (لانگ[4]، 2008). از نظر گلاسر[5] (2000، به نقل از قربانی، 1384)تعارض زناشویی ناشی از ناهماهنگی زن و شوهر در نوع نیازها و روش ارضای آن، خودمحوری، اختلاف در خواسته­ ها، طرحواره­ های رفتاری و رفتار غیر مسئولانه نسبت به ارتباط زناشویی و ازدواج است (گلاسر،2000؛ فرحبخش، 1383). یکی دیگر از این عوامل مهم، مبهم و نارسا بودن ارتباطات به صورت غیر مستقیم است. در خانواده­ های آشفته اصولاً ارتباطات غیر کلامی به شکل کاملاً منفی احساس و ابراز می ­شود (موسوی ، 1389). همچنین از مهمترین مسائلی که زوجین با آن دست به گریبان هستند عدم آشنایی کافی از همدیگر است که بلافاصله بعد از زندگی مشترک بروز پیدا می­کند (بریچلر[6]، 2011).

تعاریف متعدد برای واژه تعارض زناشویی ارائه شده است.درمانگران سیستمی تعارض زناشویی را تنازع بر سر تصاحب پایگاه‏ها و منابع قدرت و حذف امتیازات دیگری می‏دانند (براتی، 1385)

از نظر وایل[7](2007)کنش و واکنش دو فرد که قادر نیستند منظور خود را تفهیم نمایند، تعارض یا تنازع نامیده می‏شود.

کلینیکه[8] (2003، نقل از والی‏پور1389) معتقد است اختلاف در روابط نزدیک وقتی بوجود می‏آید که نزدیکان کارهایی انجام دهند که ما دوست نداریم یا از انجام کارهایی امتناع ورزند که دوست داریم.

هالفورد[9] (2011) ضمن بحثی درمورد آشفتگی روابط زناشویی به گزارش نارضایتی مهم و مداوم در رابطه توسط حداقل یکی از زوجین اشاره می‌نماید. در اینجا منظور از اصطلاح «مهم» تأثیر این موضوع بر کارکرد همسر و منظور از «مداوم» اشاره به اختلافات دائمی می‌باشد. به نظر کاهن[10] (2002، به نقل از مارکمن[11]، 2008 هرجا عدم توافق، تفاوت یا ناسازگاری بین همسران وجود داشته باشد تعارض به وجود می‌آید. فاورز و السون[12] (2009) نیز زوجین متعارض را ناراضی از عادات و شخصیت همسر و دارای مشکل ارتباطی در حوزه‌های گوناگون می‌دانند.

در مورد تعارض دو دیدگاه متداول وجود دارد و هرکدام از جنبه‏ای به آن می‏پردازند.دیدگاه سنتی که نظریه‏ای غالب است تعارض را موجب افت و تخریب و مسبب بحران می‏داند و بر پیامدهای مخرب و معایب آن تمرکز دارد؛بنابراین جهت‏گیری این دیدگاه درمان و حل سریع تعارض می‏باشد.از طرف دیگر، دیدگاه تعاملی اختلاف ادراک و نظرات مختلف و عدم توافق در تصمیمات را موجب بهبود و رشد و رفع نقایص و عامل پویای و تحرک می‏داند(بهارستان، 1383)

بر همین اساس ابتدا به پیامدهای مثبت و آنگاه به تأثیرات سوءتعارض زناشویی پرداخته می‏شود.ترنر [13] (2004) به نقل از ویکز و تریت[14] ( 2008) اصطلاح بهره‏برداری از تعارض را عنوان می‏کند و آن را فرایندی فعال و پویا در جهت استفاده زوج از تعارض و بسنده نکردن به حل مشکل تعریف می‏نماید.به نظر وی تعارض می‏تواند مثبت، مولد و عامل رشد باشد.هشت کارکرد مثبت تعارض از نظر ترنر عبارتند از:

1-بهره‏گیری از انرژی به جای سرکوب آن.

2-استفاده خلاقانه از تعارض در جهت رشد پرسش‏ها و آرای جدید.

3-برملا شدن احساسات و افکاری که تاکنون مخفی مانده‏اند.

4-خلق شیوه‏هایی نوین برای مدیریت تعارض توسط زوجین.

5-ارزیابی مجدد قدرت در رابطه.

6-خلق یک فضای همکاری و مشارکت.

7-یادگیری دیدی منطقی نسبت به مسائل و

8-مذاکره دوباره در مورد قراردادهای دیرین و تغییر انتظارات در رابطه

در زمینه تأثیرات مخرب تعارض می‏توان به پیامدهای جسمی، روانی و رابطه‏ای آن اشاره نمود.از لحاظ روانی، اکثر افراد تعارض در روابط را بی‏نهایت تنش‏زا تجربه می‏کنند (هالفورد، 2001).تعارض با خطر فزاینده انواع اختلالات روانی از جمله افسردگی خصوصا در زنان، سوء مصرف مواد خصوصا در مردان، ناکارآمدی جنسی در هر دو جنس و مشکلات رفتاری فزاینده در فرزندان خصوصا اختلالات رفتاری پسران ارتباط دارد(افاری[15] ، 2009).

البته ارتباط بین تعارض و اختلالات روانی یک‏سویه نیست.بلکه اختلالات روانی شدید و طولانی نیز احتمال رشد رابطه‏ای لذت‏بخش برای فرد را کاهش می‏دهند.مثلا ازدواج بیماران اسکیزوفرن یا اختلال شخصیت‏ها به احتمال بسیار بیشتری به طلاق می‏انجامد(لنج[16] ، 2003).

علاوه بر اختلالات روانی، تعارض بر سلامتی جسمی نیز تأثیر دارد.افرادی که روابطی رضایت‏بخش و حمایت‏آمیز دارند در مقایسه با زوج‏های دارای مشکل به احتمال کمتری دچار بیماری‏های مهم می‏شوند و در هنگام بیماری نیز بهتر معالجه می‏گردند.همچنین رابطه مستندی بین درد و رفتارهای سازگارانه با بیماری‏های مزمن و تقویت غیرعمدی رفتار بیماری در روابط دارای مشکل وجود دارد.

به‏همین‏ترتیب مشکلات زناشویی تأثیرات مستقیمی بر فرایندهای فیزیولوژیک بر جای می‏گذارد؛از جمله تعارض در رابطه با کاهش ایمنی بدن، افزایش فشار خون و احتمال تصلب‏شرایین رابطه دارد(شمالینگ و شر[17] ، 2010).

تعارض زناشویی با پدیده خشونت نیز مرتبط است. حدود یک چهارم ازدواج‏ها حداقل در یک مقطع با تهاجم فیزیکی بین‏فردی روبرو می‏شوند، خشونت تقریبا همیشه با آشفتگی رابطه ارتباط دارد.

تقریبا سه‏چهارم زوج‏های درمانده که برای درمان مراجعه می‏کنند، خشونت یک همسر نسبت به دیگری را در یک سال اخیر گزارش می‏کنند(اولیری[18] ، 2001، به نقل از هالفورد، 2008).این خشونت غالب اوقات به صورت پرتاب اشیاء، هل دادن، سیلی زدن یا پرتاب کردن می‏باشد. میزان خشونت اوایل رابطه یکی از پیش‏بینی کننده‏های مهم شکست در ازدواج است(هالفورد، 2008).

تعارض در روابط زناشویی بر کل رابطه نیز تأثیر دارد.پژوهش نشان می‏دهد زوچین متعارض کمترین میزان رضایت‏مندی از ازدواج و بیشترین احتمال طلاق را نشان می‏دهند (فاورزوالسون، 2007).

در ایران نیز از هر 1000 ازدواج حداقل 174 مورد آن با رضایت از رابطه، اسنادهای بوجود آمده و استحکام رابطه مرتبط است. بنابراین تعارض از جمله مهم‏ترین مباحث در مطالعه ارتباط بین‏فردی و روابط زوجین در نظریه‏های زوج‏درمانی به شمار می‏رود و بررسی آن ضروری به نظر می‏رسد.

رایس[19] (2006) دو نوع تعارض را در روابط زناشویی مطرح می­سازد: تعارض سازنده و تعارض مخرّب. در تعارض سازنده تمرکز بر حل مسئله بوده، در حالی که در تعارض مخرّب زوجین همدیگر را به جای مسئله مورد حمله قرار می­ دهند. در این تعارض از طریق سرزنش و انتقاد هر یک از زوجین سعی دارند دیگری را تحت نفوذ خود درآورده و اظهارنظرهای بسیار منفی علیه یکدیگر به کار می­ برند که در این حالت ارتباط درستی بین آن­ها برقرار نمی ­شود (افخمی،‌ بهرامی و فاتحی­زاده، 1386).

در تعریفی که وینچ و همکاران[20] در سال 1974 از تعارض زناشویی عنوان کرده اند آن را به عدم انطباق بین وضعیتی که وجود دارد و وضعیتی که مورد انتظار است به حساب اورده اند (به نقل ازسلیمانیان، 1382).

انها معیارهای هشت گانه ای را برای موفقیت زناشویی برشمرده اند. این معیارها عبارتند از:

1- ثبات

2- انتظارات اجتماعی

3- رشد شخصیت

4- مصاحبت

5- شادی

6- رضایت

7- سازگار

8 - یکپارچگی

شاد بودن به عنوان یک فرد یا زوج پیوسته در تمام عمر کار سختی است ، هیچ فردی همیشه شاد نیست و برای زوج ها نیز طبیعی است که دوره هایی از ناشادی، کشمکش یا فشار داشته باشند.واقعیت این است که ازدواج فرد را شاد نمی کند،شاد نگه نمی دارد و یا به وی کمک نمی کند که از زحمت و سختی دور شود.قطعاً کسی که هدفش از ازدواج همیشه شاد بودن است محکوم به شکست است(ملازاده ،1386).

ادل[21] (2004 ، به نقل از ملازاده ،1386) توافق در ارزش ها را با عدم تعارض زناشویی مرتبط می داند به این معناکه زوج های موفق خود را با نظام زندگیشان منطبق می سازند. مطالعه ازدواج هایی که امکان ارزیابی به انها وجود دارد بر این دلالت می کند که الگو های متفاوتی در عملکرد موفقیت امیز ازدواج ها به نمایش گذاشته می شوند.

بنابرانتظارات لیدرر[22] (2005، به نقل از ملازاده ،1386) یک روش واحد برای دو نفر به منظور داشتن زندگی زناشویی خشنود وجود ندارد اما با پیگیری عناصر اصلی معلوم می شود که گرچه الگوها متنوعند ولی قواعد مشترکی وجود دارند. برخی از قواعد مشترکی که در ازدواج ها خشنود با الگوهای عملکردی متنوع مشاهده می شوند عبارتند از:

1- همسران در یک زندگی زناشویی موفق، بادوام و توام با رضایت به یکدیگر احترام می گذارند ، هریک از همسران یعنی ویژگی ها یا توانایی های قابل احترام را در دیگری می یابد.مثل همسر خوبی بودن،تامین مخارج کردن، طبع و ذوق هنری داشتن و... هر چه میدان احترام گذاری به یکدیگر وسیع تر باشد زندگی زناشویی رضایتمندانه تر خواهد بود. این همسران تایید و ارزش گذاری خود برای همسرشان را نشان می دهد و به طور پیوسته کارهایی را انجام می دهند و بیان می کنند که عواطف ، عشق و احترامشان را با یکدیگر نشان می دهند و کلمات و اعمالی را که اهداف مثبت ازدواجشان را تایید و حمایت می کند انتخاب می کنند.

2- همسران نسبت به یکدیگر صبور هستند. انها درک می کنند که امکان فریب خوردن یا خطا کردن در خودشان وجود دارد. انسان را اسیب پذیر می بینند و به این ترتیب می توانند قصور و کوتاهی دیگری را بپذیرند.آنها مسئولیت رفتار و عزت نفس خودشان را به طور فردی می پذیرند و انتظار ندارند که شریک زندگیشان مسئول شاد و خوشحال نگه داشتن انها باشد. به همین دلیل از سرزنش یکدیگر اجتناب می کنند و در عوض انچه در مورد همسرشان درست است تایید می کنند ، با همدلی به سخنان یکدیگر گوش می دهند و در جستجوی عواملی هستند که در روابط انها تاثیر مثبت بجای می گذارد.

 


[1] Bradbery

[2] Finchaam

[3] Ter man,D

[4] Lung

[5] Glasser

[6] Brichler

[7] Wayl

[8] Ckilinikeh

[9] Halford

[10] Kahen

[11] Marckman

[12] Fawes & Olson

[13] Terner

[14] Wicks & Trit

[15] Afari

[16] Lench

[17] Shemaling & Sher

[18] Oliery

[19] Rays

[20] Winch & et all

[21] Edell

[22] Lidrer

 


دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق تصمیم ‏گیری

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق تصمیم ‏گیری
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 10
فرمت فایل docx
حجم فایل 229 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 84
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق تصمیم ‏گیری

فروشنده فایل

کد کاربری 4558
کاربر

تصمیم‏گیری، تاریخچه و مفاهیم

آیا تصمیم‏گیری، پدیده‏های عجیب و ناشناخته ای است یا آنکه کار راحت و ساده ای است؟ هنوز معلوم نیست که چگونه، چه موقع و کجا تصمیم ساخته و پرداخته می شود. به گفته ی مدیر عامل شرکت جنرال موتورز «اغلب سخت است که بگویم که چه کسی و چه موقعی تصمیم گرفته است و حتی چه کسی مبدأ تقصیم بوده است. غالباً من نمی دانم در جنرال موتورز چه موقع تصمیم گرفته می شود؟ من به خاطر نمی آورم که در یک جلسه کمیته ای بوده باشم و مسائل به رأی گیری گذارده شود. معمولاً یک نفر مسائل را خلاصه می نماید. دیگران با تکان دادن سر یا ابراز نظر خود به اجماع می رسند» (کوبین[1]، 1980) مطالعه مفهوم و ماهیت تصمیم‏گیری، کار و مشکل است و این ناشی از هنگامی که می گوییم تکلیف چیزی را معین کرده ایم، درباره موضوعی به توافق رسیده ایم، مسئله ای را حل و فصل کرده ایم، به نتیجه ای رسیده ایم، جواب پیدا نموده ایم و... در تمامی این موارد منظورمان این است که تصمیمی اتخاذ شده است و با اتخاذ این تصمیم، جریان یا فرآیندی به پایان رسید و خاتمه یافته است. مشکل در این است که سرانجام و پایان یک فرآیند را می توان شروع و آغاز فرآیندی دیگر تلقی کرد. در نتیجه با آغاز دهه 1950 میلادی شاهد حرکت و فعالیتی در زمینه ماهیت، فرآیند و تئوری های تصمیم‏گیری هستیم که به مرور شتاب مصرس و قابل ملاحظه ای به خود گرفته است. (مظاهری، 1379). این مفهوم در مدیریت مورد بحث و بررسی قرار گرفته است و پس از آن تئوری ها طرح ها و تعاریف فراوانی در این زمینه ارائه شده است، در زیر بعضی از این تعاریف آورده شده است.

تعریف تصمیم‏گیری

تصمیم گرفتن در لغت به معنی، اداره کردن، قصد کردن آمده است (دهخدا) رادفر و همکاران (1387) تصمیم‏گیری را فرآیند پیچیده ای می دانند که شامل انواع توانایی های فکری و نیز داشتن اطلاعات در مورد تصمیمی که می‏خواهیم بگیریم می باشد. الوانی (1385) تصمیم‏گیری را عبارت از انتخاب یک راه میان راه‏های مختلف می داند.

تصمیم‏گیری، عبارت از مطالعه، شناسایی و انتخاب گزینه‏ها براساس ارزش ها، اولویت ها و توجیهات تصمیم گیرنده است. تصمیم‏گیری، شامل چندین مرحله است، به این ترتیب که ابتدا باید به مشخص نمودن گزینه‏ها پرداخت و سپس بهترین گزینه را که هماهنگ با اهداف، نحوه زندگی، ارزش ها و خواسته‏های افراد است، برگزید. (هریس[2]، 1998)

تصمیم‏گیری، عبارت از فرآیند انتخاب ممتازترین گزینه با قاعده از میان سایر گزینه‏هاست. تصمیم‏گیری، در کلیه جنبه‏های زندگی شامل تصمیم در خصوص خرید، رأی گیری، انتخاب شغل و... دخالت دارد. تصمیمات معمولاً با عدم اطمینان در خصوص دنیای خارجی و تعارضات، اولویت ها و رجحان های شخصی همراهند و فرآیند تصمیم‏گیری اغلب با مرحله جمع آوری اطلاعات شروع شده و پس از ارزیابی احتمالی تا آخرین مرحله که انتخاب است، پیش می رود. (شافیر[3]، 1993) طبق تئوری ساختار برتر[4] مونت‏گومری[5] (1983)، تصمیم‏گیری در واقع جست و جو برای دستیابی به ساختار برتر می باشد. به عبارت دیگر تصمیم‏گیری عبارت است از تلاش برای یافتن برترین گزینه، به طوری که حداقل در یک خصوصیت از سایر گزینه‏ها ارجع و از نظر سایر خصوصیات نیز از هیچیک از موارد کمتر نباشد. طبق فرض، جست و جو برای یافتن ساختار برتر طی چهار مرحله صورت می گیرد:

الف: بازنگری اولیه – جمع آوری گزینه‏های مختلف و خصوصیات مرتبط با هر یک.

ب: یافتن گزینه برتر (احتمالی).

ج: ارزیابی گزینه برتر از نظر برتری نسبت به سایر گزینه‏ها.

د: ساختار برتر، بازنمایی روان شناسانه از گزینه‏ها در صورت انتخاب مورد برتر.

تصمیم‏گیری عبارت از فرآیند انتخاب از میان چند گزینه، اجرای تصمیم و استفاده از اطلاعات باز خوردی پیامدهای تصمیم برای استفاده در تصمیمات بعدی است. تصمیم‏گیری شامل اجزاء پردازش و پیامد است که هر کدام به تنهایی و یا توأماً برای سنجش کارآمدی تصمیم اتخاذ شده، مورد استفاده قرار می گیرند. جزء پردازش شامل تشخیص مسئله، قضاوت در خصوص اهمیت مسئله برای فرد یا گروه (اگر مسئله مهم نباشد، پردازش در همین مرحله به پایان می رسد)، جست و جو برای یافتن گزینه‏ها و ارزیابی هر یک (در صورت مهم تشخیص دادن مسئله) و انتخاب یک گزینه برای پیشگیری یا پاسخ به مسئله است. جزء پیامد، شامل تکمیل یا اجرای یک فعالیت متعاقب انتخاب گزینه و متناسب با آن و ارزیابی نتایج است. (گوردن[6]، 1997) نمودار 2-1 این اجزاء را نشان می دهد.

 


 

 

 


تصمیم‏گیری

 

پردازش

 

 

 

پیامد

- تشخیص

- تعیین اهمیت مسئله

- جست و جو برای یافتن گزینه‏ها و ارزیابی تحریک

 



 

- انتخاب یک گزینه

- اجرای تصمیم

- ارزیابی نتایج و پیامدهای تصمیم

اجزاء تصمیم‏گیری

 

تفاوت های فردی در تصمیم‏گیری

تصمیم‏گیری بخش مهم و حیاتی در زندگی است. برخی افراد نسبت به دیگران در تصمیم‏گیری موفق ترند. درک این حقیقت در 20 سال گذشته، توجه قابل ملاحظه ای نسبت به متغیرهای مؤثر بر تصمیمات افراد به خود جلب کرده است. (لیبی[7]، لوفت[8]، 1993). این متغیرها در طیفی از متغیرهای فیزیولوژیکی تا متغیرهای روان شناختی قرار دارند، توجه به تفاوت های فردی بر مبنای مدل رابطه متقابل ویژگی های موضوع مورد تصمیم‏گیری و ویژگی های فردی تصمیم گیرنده، باعث شکل گیری رفتار تصمیم‏گیری شده است.

پژوهش‏های صورت‏گرفته در زمینه تصمیم‏گیری نشان می دهند که افراد به کمک عواملی مشخص به تصمیماتی متفاوت می رسند. این عوامل به ویژگی های افراد یا دانش آن ها مربوط است.

منظور از ویژگی های افراد همان تفاوت های فردی است که از سبک های شناخت، سبک های انگیزش و شخصیت ناشی می شود. عواملی که به دانش مربوط می شوند، شامل استعدادهای پردازش، توانایی های فطری و تخصصی دانش قبلی.

پژوهش های صورت گرفته نشان دهنده تأثیر اطلاعات بر فرآیند تصمیم‏گیری است. شواهد، نشان دهنده تأثیر عواملی چون جنس، نوع شخصیت، سبک شناختی، محیط بر قضاوت و تصمیم‏گیری ها است. بررسی ادبیات تصمیم‏گیری، فرآیند زیر را برای دستیابی به تصمیم یا حل مسأله پیشنهاد می‏کند.












کسب اطلاعات


پردازش یا ارزیابی


تصمیم یا راه حل



 

 

فرآیند تصمیم‏گیری یا حل مسئله

به نظر می رسد که اگر همه ی افراد اطلاعات را به یک صورت به دست آورند و پردازش کنند، به تصمیمات و راه حل های یکسان می رسند. ولی بررسی های گوناگون در روان شناسی، حسابداری، مدیریت، بازاریابی و حسابرسی نشان دهنده ی این است که افراد در مرحله ی کسب و ارائه ی اطلاعات به نتایج یکسان نمی رسند. پژوهشگران دریافته اند که اگر تصمیم گیرندگان از استراتژی های تصمیمی استفاده کنند که متناسب با وظیفه ی مربوطه باشد، کیفیت قضاوت افزایش می یابد. (اسمیت و ماکسیم[9]، 1999).

نتیجه‏ی برخی دیگر از پژوهش ها (وسلی[10]،2004) بیان می‏کند که افراد متفکر دارای سبک «شناخت تفکری» در عملکرد قضاوت از رویکرد خطی استفاده می‏کنند و در تصمیم های تاکتیکی عملکرد بهتری دارند. همچنین پژوهش ها نشان می دهند که بین تفاوت های فردی و شرایط تصمیم‏گیری رابطه وجود دارد. افراد تحلیلی در وظایف تحلیلی و در شرایطی که مستلزم تشریح فرآیندهای منتهی به تصمیم خود هستند، بهتر عمل می‏کنند (شرایط مستدل) و افراد مشهوری در وظایف تجربی (مشاهده ای) و در شرایطی که ملزم نیستند دلیلی برای تصمیم خود ارائه دهند (شرایط کنترل کننده) عملکرد بهتری دارند. وابستگی متقابل سبک شناختی، شرایط تصمیم و موضوع مورد تصمیم در شکل زیر نشان داده شده است.

 

 

 

مدل مفهومی سه جانبه در کیفیت تصمیم‏گیری

در صورتی که موضوع مورد تصمیم، شرایط تصمیم و تفاوت های فردی متناسب با یکدیگر باشند با اثربخشی عملکرد افزایش و خطر ارائه ی اظهار نظر نادرست کاهش می یابد. بلکویی نیز به نقش تفاوت های فردی (تحلیل و شهود) بر تصمیم‏گیری اشاره کرده است.

حس کردن مستلزم دریافت اطلاعات از طریق استنباط است و در این فرآیند بر جزئیات، زمان، مکان و جنبه‏های عملی تأکید و تمرکز می شود برعکس، دانش شهودی مستلزم کسب اطلاعات از طریق تصور و خیال است و بر کل و جنبه‏های آرمانی و رویدادهای مغروض تأکید می شود و به دوره‏های بلند مدت توجه می شود. اندیشیدن با استدلال سر و کار دارد که امری غیر رسمی است و با استفاده از عبارت ها و اصطلاحات نظری، فنی و علمی (تجربی) بیان می شود. از سوی دیگر، احساس منجر به تصمیم‏گیری هایی می انجامد که بر مبنای قضاوت فردی صورت می پذیرند و بیشتر بر ارزش های انسانی، مسائل اخلاقی و معنوی تکیه دارد. (وسلی، 2004)

 

فرآیندهای شناختی در تصمیم‏گیری

فرآیندهای شناختی مجموعه ای از فرآیندهای ادراک، قضاوت و گزینه‏های تصمیم است که در برگیرنده ی تبدیل و تعدیل اطلاعات در ارتباط با رفتار تصمیم گیرنده در رویارویی با اطلاعات است. قضاوت های تصمیم گیرندگان، تجزیه و تحلیل و درک آن ها اثر اطلاعات را تعیین می‏کند. گزینه‏های تصمیم تحت تأثیر فزاینده ی ادراک و قضاوت قرار می گیرد، اهمیت استفاده ی تصمیم گیرندگان از اطلاعات بسیار حیاتی است، زیرا ممکن است بر درک و شناسایی اطلاعات مهم مؤثر باشد و پیامد آن، چگونگی اثر اطلاعات بر گزینه‏های تصمیم آنان را تحت تأثیر قرار می دهد، فرآیندهای شناختی شامل موارد زیر است:

ادراک: فرآیندهای ذهنی یا روانی است که گزینش و سازماندهی اطلاعات حسی و در نهایت معنا بخشیدن به آن ها را به گونه ای فعال بر عهده دارد.

قضاوت: این فرآیند با توجه به سطح یادگیری تصمیم گیرنده، مستلزم تجریه و تحلیل اطلاعات درک شده است. قضاوت یا تجزیه و تحلیل و تفسیر، نتیجه یا حاصل مجموعه‏هایی از فرآیندهایی است که به وسیله ی آن ها شخص اطلاعات را مرتب و در آن ها تجدید نظر می‏کند. قضاوت تصمیم گیرندگان تعیین می‏کند که چه تصمیمی باید گرفته شود. در مرحله ی ادراک، یک تحلیل مقدماتی از اطلاعات به عمل می آید. پس از آن در مرحله ی قضاوت بر مبنای اطلاعات از صافی می گذرد و تحلیل عمیق تری روی آن صورت می پذیرد. (گلدبرگ ،1998 ،به نقل از کرمی 1388 )

تصمیم‏گیری: فرآیند تصمیم‏گیری مستلزم ادراک اطلاعات و قضاوت نسبت به آن ها است، ادارک بر گزینه ی تصمیم‏گیری اثر می گذارد. یعنی ممکن است تصمیم گیرندگان برای تصمیم‏گیری به اطلاعات مشابه قبلی اتکا کنند بدون آنکه تحلیل عمیقی از اطلاعات ارائه شده داشته باشند. در این صورت تصمیم‏گیری بر مبنای ادراک و بدون قضاوت به عمل آمده است. اما برخی تصمیم گیرندگان پس از قضاوت نسبت به اطلاعات ادراک شده تصمیم می گیرند. در واقع در این حالت، قضاوت تعیین کننده ی نوع تصمیم‏گیری است. (مسیح آبادی و همکاران، 1387)

ابعاد تصمیم‏گیری

تصمیم‏گیری می تواند با تمرکز گرایی و رسمیت کم یا زیاد همراه باشد. گاهی اوقات اطلاعات نقش مهمی در اقدام به اتخاذ یک تصمیم ایفا می نمایند. گاهی اوقات نیز فرآیندهای قدرت، محتوی و مضمون تصمیم را تعیین می‏کنند. به طور کلی نتایج تحقیقات انجام شده در این زمینه نشان می دهد فرآیندهای تصمیم‏گیری عمدتاً به چهار بعد تقسیم می شود. (کوپمن و پرل[11]، 1990)

1 - تمرکز[12]: میزان تمرکز یکی از پارامترهای مهم و اساسی در تصمیم‏گیری است.

2 - رسمیت[13]: یکی دیگر از ابعاد مهم، حدود یا قلمرویی است که تصمیم در آن اتخاذ می شود. گاهی تصمیمات طبق فرآیند سازمان یافته و رسمی اتخاذ شده، گاهی اوقات نیز انعطاف پذیرند.

3 – اطلاعات: اینکه تصمیم‏گیری بر چه اساسی انجام می شود و کدام اطلاعات زیر بنای اتخاذ یک تصمیم خاص هستند، اهمیت دارد.

4 – رویارویی[14]: این بعد از ابعاد تصمیم‏گیری، زمانی که فرآیند سیاسی تلقی می شود و هر کدام از طرفین براساس موقعیت و قدرت (خود) سعی دارند منافع شخصی را حفظ نمایند، اهمیت دارد و در واقع عبارت از زمینه ای است که میان فرآیندهای تصمیم‏گیری، رویارویی و تعارض به وجود می آورد.

 


[1] - Quinn

[2] Haris

[3] - Shafir

[4] - Dominance Structuring

[5] - Montgomery

[6] - Gordon

[7] - Libby

[8] - Luft

[9] Smith & Maxim

[10] Wessly

[11] Coopman & Perl

[12] - Centralization

[13] - Formalization

[14] - Confrontation

 


دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق تربیت

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق تربیت
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 12
فرمت فایل docx
حجم فایل 162 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 88
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق تربیت

فروشنده فایل

کد کاربری 4558
کاربر

تربیت: 

از نظر لغوی وازه تربیت از ریشه «ربو» و باب تفعیل است در این ریشه معنای زیادت و فزونی اخذ شده است و در مشتقات مختلف آن می توان این معنا را به نوعی بازیافت مثلا به تپه «ربوه» گفته می شود زیرا نسبت به سطح زمین برآمده است نفس زدن را «ربو» گویند به سبب اینکه موجب برآمدن سینه است «ربا»نیز از آن رو که زیادتی بر اصل مال است به این نام خوانده می شود البته تنها به نوع خاصی از زیادت بر اصل مال ربا اطلاق شده است نه به هرگونه زیادتی برای مثال برکت که نوعی زیادت بر اصل است ربا محسوب نمی شود. (باقری ج یک 51:1390)

تربیت به معنای پروردن پروراندن پرورش دادن و ادب واخلاق به کسی یاد دادن (عمید 538:1389) و در اصطلاح نیز تعاریف زیادی در این باره شده است که به عنوان مثال از نظر حضرت آیت الله خامنه ای تربیت به معنای رشد و حرکت شئ به سمتی است که آن شئ کمال خود را باز می یابد و برای مثال تربیت یک نهال یا یک بوته گل به این معناست که ما این نهال یا بوته را رشد بدهیم تا برگ و بار پیدا کند و میوه بدهدو ضمن اینکه خود این نهال یا بوته از لحاظ ظاهری و زیبایی باید شکل کامل خود را پیدا کند میوه اش هم باید میوه سالم وشیرینی باشد. (بانکی پورفرد، قماشچی 1384:53)

و یا در تعریفی ازامام خمینی از قوه به فعل رساندن استعدادهای نهفته فطرت انسانی درجهت الهی شدن اوست. (امام خمینی 1388: 28)

ویا اینکه «تربیت» نوعی تردید نفس و باطن است و از طریق اعتدال بخشی به قوا و تمایلات بوسیله معرفت ریاضت و استمرار برای نیل به انس و قرب الهی. (شریعتمداری 35:1378)

صرف نظر از تعاریفی که ازجنبه های مختلف اخلاقی – اجتماعی – فلسفی مورد برسی واقع می شود در تعاریف تربیت نکته اشتراکی نیز وجود دارد که می توان به آن اشاره کرد.

- یکی اینکه نوعا مربوط به انسان می شود و موضوع بحث آن درباره رشد و تکامل اوست.

- اینکه در تربیت ارتباط میان دو کس است یعنی یکی بر دیگری تاثیرگذار است یکی بالغ و دیگری نابالغ .

- اینکه تربیت یک عمل هدفدار است.

- اینکه درنهایت متربی باید کامل شود یعنی در واقع باید به قرب الهی برسد.

- اینکه در این عمل به قابلیت رسیدن استعدادهای درونی افراد است.

2-3- مفهوم تربیت:

تربیت از مفاهیم و پدیده هایی است که در خصوص مفهوم آن توافق فلسفی و وحدت دیدگاه کمتر وجود دارد به این لحاظ که هر مکتب و مسلکی برمبنای فلسفی خود تعریف ویژه ای برای تربیت ارائه می کند شاید بتوان قدیمی ترین و در عین حال روان ترین وساده ترین تعریف را به افلاطون نسبت داد وی می گوید: تربیت زیباترین چیزی است که دربهترین انسان ها آشکار می شود.

و یا ارسطو گفته است تربیت ایجاد فضیلت فردی و نیز فضیلت اجتماعی و مدنی است.

و یا پستالوزی تربیت را رشد طبیعی و تدریجی همه استعداد ها نبرد های گوهرین در انسان ها می داند و جان دیویی تربیت را با رویکردی جامعه شناسی امری اجتماعی می داند که می توان آن را بازیابی پیاپی تجربه برای افزایش گستره ی ژرفای محتوای اجتماعی آن دانست. در عبارتی خلاصه تربیت از نظر وی یعنی کسب تجربه بوسیله تجربه و برای بازسازی تجربه شهید مطهری نیز تربیت را پرورش دادن و به فعلیت رساندن استعدادها و ایجاد تعادل و هماهنگی میان آنها می داند تا از این راه متربی به حد اعلای کمال برسد.

( تقی پور ظهیر به نقل از جعفری طوسی، 1389: 15)

2-4- تعریف تعلیم:

تعلیم نیز مصدر باب تفعیل است و از ماده علم اشتقاق یافته و در لغت به معنای آموختن، آگاهانیدن و یاد دادن است. در هر صورت تعلیم بدین معناست که متعلم از علم و آگاهی برخوردار می گردد و آنچه را که پیش از این نداشته به دست می آورد. (بهشتی، 1387: 42) 

در قرآن کریم نیز تعلیم به معنای انتقال آگاهی و دانایی است. انتقال آگاهی در مورد جماد و نبات نمود ندارد اما در مورد انسان و حیوان انتقال آگاهی تحقق دارد و در قرآن کریم هم به آن اشاره شده است: علّم الانسانَ ما لم یَعلَم - (علق 5 ) آنچه را که انسان نمی دانست به او آموخت.

و در مورد حیوان: و ما عَلّمتُم مِن الجَوارِح مُکَلّبینَ تُعَلِّمونَهُنَّ مِما عَلَّمَکُمُ الله - (مائده، 4) از آنچه برای مردمان حلال است صید حیوانات شکارگر است که به عنوان مربیان سگ های شکاری از آنچه که خدایتان آموخته به آنها تعلیم داده اید.

2-5- رابطه تربیت با تعلیم: 

در تعریف تربیت آوردیم که برانگیختن و فراهم آوردن موجبات رشد و پرورش و شکوفایی استعدادها و قابلیتها و توانایی های انسان به منظور رسیدن به کمال و سعادت مطلوب است و در تعریف تعلیم نیز آوردیم که به معنای آموختن، آگاهانیدن و یاد دادن است و در هر صورت تعلیم بدین معناست که متعلم از علم و آگاهی برخوردار می گردد و آنچه را که پیش از این نداشته به دست می آورد.

پس یک نوع ارتباط معقول و آمیختگی در تعلیم و تربیت وجود دارد که به طور معنا داری آنان را به هم پیوند می زند چون این ارتباط توسط کسی برقرار می شود که در اصطلاح می توان در تعلیم به آن معلم و در تربیت مربی گفت.

مقام معظم رهبری در بیانی می فرماید:

تعلیم از تربیت نباید جدا باشد و تعلیم باید با تربیت آمیخته باشد. سعی کنید در مدارس تربیت یک لحظه متوقف نشود. البته بهترین شکل کار این است که معلم مربی نیز باشد و در این فکر باشید که در آینده هم معلم و هم مربی باشید. (بانکی پور فرد، 1380: 55)

2-6- تفاوت تعلیم با تربیت: 

در تفاوت تعلیم با تربیت می توان به نکات زیر اشاره کرد:

2-6-1- مفهوم تربیت وسیعتر از تعلیم است.

همان طور که اشاره شد تعلیم به معنای انتقال آگاهی و دانایی است. انتقال آگاهی و دانایی در مورد جماد و نبات نمود ندارد اما در مورد انسان و حیوان انتقال آگاهی تحقق دارد و در تربیت علاوه بر انسان و حیوان نبات نیز شامل می شود.

2-6-2- تربیت به رشد مثبت می انجامد ولی در تعلیم شامل آگاهی مثبت و منفی است.

تربیت تنها در موردی به کار می رود که منجر به رشد مثبت متناسب با انسان وجود داشته باشد اما تعلیم شامل آگاهی های مثبت و منفی است. قرآن کریم در داستان موسی و خضر می فرماید موسی به خضر گفت آیا تو را پیروی کنم تا آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح است به من بیاموزی: قالَ لهُ موسی هَل اَتَبعُکَ علی اَن تُعَلّمَنِ ممّا علمتُ رُشداً (کهف، 66). ولی در آیه ای دیگر از تعلیم و انتقال آگاهی که موجب فساد و اختلاف است سخن می گوید: و آنان از آن دو فرشته چیزهایی می آموختند که بتوانند بوسیله آن میان مرد و همسرش جدایی بیفکند. (بقره، 102)

به هر حال تربیت هم عوامل و تمامی زمینه هایی را که می تواند در جهت پرورش و شکوفایی توانائیها و قابلیتهای آدمی موثر باشد در بر می گیرد اما تعلیم تنها به بخشی از عوامل یعنی به انتقال آگاهی و معلومات ارتباط دارد و به عبارت دیگر تربیت شامل همه توانمندیها و استعدادهاست اما تعلیم آموزش است. (بهشتی، 1387: 44و43)

2-6-3- اهداف تربیت گسترده تر از اهداف تعلیم است:

بوسیله ی تربیت می توان تمامی استعدادهای جسمانی و روحانی و عقلی و عاطفی انسان را رشد داد. اما تعلیم فقط به افزایش معلومات ذهنی متربی کمک می کند، لذا اهداف تربیت گسترده تر از اهداف تعلیم است.

2-6-4- تعلیم جنبه ی ذهنی و تربیت جنبه ی عملی دارد.

یعنی چه بسا افرادی که علم و آگاهی نسبت به بسیاری مسائل دارند اما به هیچ یک از آنها عمل نمی کنند اما تربیت جنبه ی عملی دارد یعنی تربیت هنگامی اطلاق می شود که انسان علم و آگاهی خود را به کار گیرد. ولی تعلیم به معارفی محدود که معلم آن را به شاگردان القاء می کند. لیکن معارف و معلومات نمی توانند همیشه به عنوان یک عامل نیرومند و مؤثر برای عمل و رفتار باشند آنگاه معلومات انسان می تواند سازنده و سامان بخش باشد که در زندگانی و طرز رفتار او مورد استفاده قرار گیرد. (چراغ چشم به نقل از جعفری طوسی، 1389: 16)

در این رابطه مقام معظم رهبری که بیانات ایشان در این تحقیق فصل الخطاب است می فرمایند:

در مورد تربیت باید توجه کنیم که منظور از تربیت فقط فراگیری نیست بلکه بالاتر از فراگیری یک چیز دیگری وجود دارد که آن تربیت به معنای خاص است چون تربیت در اصطلاح عام شامل تعلیم هم می شود پس تربیت در اصطلاح خاص چیزی غیر تعلیم است و تعلیم به معنای یادگرفتن است، اما تربیت به معنای شدن به شکل خاصی در آمدن و یک هویت درست و مطلوبی پیدا کردن است که شامل تربیت های اخلاقی، تربیت های دینی و به اصطلاح تزریق اخلاقیات در وجود انسان می شود و لذا آدمی که صبر، شجاعت یا حلم را با تربیت یاد می گیرد، این آدم مثل کسی است که از رحم مادر شجاع یا حلیم بدنیا آمده باشد یعنی خصیصه ی شجاعت و حلم جزء طبیعت او می شود. (بانکی پور فرد 1380: 55)

2-7- اهداف کلی تعلیم و تربیت:

هدف نهایی خلقت انسان و هدف نهایی تعلیم و تربیت اسلامی رسیدن به قرب الهی است هر چند لازم است این هدف به اهداف و مقاصد جزئی، مشخص و روشن تر تجزیه شود تا در برنامه های تعلیم و تربیت مورد استفاده قرار گیرد، اما هر هدفی که برای تربیت در ابعاد گوناگون پیش بینی می شود باید در شعاع قرب الهی و برای تحقق این هدف باشد چون خاستگاه همه ی اهداف تعلیم و تربیت اسلامی رسیدن به قرب الهی است. مقصود از قرب الهی رهایی از دلبستگی های مادی و دل کندن از غیر خدا و دلدادگی به خداوند و پیروی تام از دستورهای او رسیدن به یقین شهودی و فناء فی الله و بقاء بالله است. لذا اگر بخواهیم به تشریح اهداف کلی بپردازیم می توانیم به هدف های اعتقادی، اخلاقی ، علمی، فرهنگی و هنری، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اشاره کنیم و راه های دستیابی به آن ها را نیز بررسی نمائیم.

2-7-1- اهداف اعتقادی:

الف- توحید:

در بعد اهداف اعتقادی مقام معظم رهبری در رابطه با جایگاه توحید در نظام اسلامی می فرماید:

اسلام دین توحید است و توحید یعنی رهایی انسان از عبودیت و اطاعت و تسلیم در برابر هر چیز و هر کس به جز خدا، یعنی گسستن بندهای سلطه ی نظام های بشری یعنی شکستن طلسم ترس از قدرت های شیطانی و مادی یعنی تکیه بر اقتدارات بی نهایتی که خداوند در نهاد انسان قرار داده و از او به کارگیری آنها را همچو فریضه ای تخلف ناپذیر، طلب کرده است، یعنی اعتماد به وعده ی الهی در پیروزی مستضعفین بر ستمکاران و مستکبران به شرط قیام، مبارزه و استقامت، یعنی دل بستن به رحمت خدا و نهراسیدن از احتمال شکست، یعنی استقبال از زحمات و خطراتی که در راه تحقق وعده ی الهی آدمی را تهدید می کند یعنی مشکلات راه را به حساب خدا گذاشتن و خود را به پیروزی حتمی و نهایی امید داشتن، یعنی در مبارزه، به هدف عالی که نجات جامعه از هر گونه ستم، تبعیض، جهل و شرک است چشم دوختن و عرض ناکامی های شخصی و میان راهی را نزد خدا جستن، و خلاصه یعنی خود را مرتبط و متصل به اقیانوس لایزال قدرت و حکمت الهی دیدن و به سمت هدف اعلی با امید و بی تشویش شناختن. ( همان 112)

ب- وحی و انبیاء:

انسان در راه سعادت و رستگاری و رسیدن به قرب الهی علاوه بر بهره گیری از عقل نیازمند بهره برداری از منبع دیگری به نام وحی است. ضرورت استفاده از وحی ره آورد دلایل متعدد عقلانی از جمله برهان لطف و برهان هدایت عامه است در تأیید این دلایل عقلانی دلایل نقلی فراوانی نیز وجود دارد به طور فشرده به دو دلیل «برهان لطف» و «برهان هدایت عامه» اشاره می شود این دو دلیل را متکلمان و حکیمان مسلمان اقامه کرده اند.

ب-1- برهان لطف:

خداوند عقل را همچو چراغی برای راهنمایی انسان در وجود آدمی به ودیعت نهاده، اما واقعیت آن است که فروغ این چراغ زوایایی را نشان نمی دهد و در برابر طوفان هوس آسیب پذیر است. خداوند که از سر لطف خود عقل را در آدمی به ودیعت نهاده است، از سر همین لطف برگزیدگانی فرستاده تا بر دعوت عقل تأکید کنند. متکلمان از این کار خداوند به «لطف» تعبیر کرده و آن را بر خداوند لازم می دانند.

قرآن کریم ضمن تأیید این دلیل عقلی، هدف از ارسال رسولان را اتمام حجت بر بندگان و بستن راه عذر و بهانه می داند:

رُسُلاً مُبَشرینَ و مُنذِرینَ لِئلاَّ یکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللهِ حُجةً بَعدَ الرُّسُلِ وَ کَانَ اللهُ عَزیزاً حَلیماً (نساء، 156)

پیامبرانی که بشارتگر و هشدار دهنده بودند تا برای مردم پس از (فرستادن)پیامبران در مقابل خدا (بهانه و) حجتی نباشد، و خداوند توانا و حکیم است.

 


دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق تحقیق و توسعه

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق تحقیق و توسعه
دسته بندی روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید ها 9
فرمت فایل docx
حجم فایل 2084 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 100
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق تحقیق و توسعه

فروشنده فایل

کد کاربری 4558
کاربر

تحقیق و توسعه

تحقیق عبارت است از جستجو و پژوهش جامع، جدی و با پشتکار جهت کسب دانش کامل نسبت به مجهولات و موضوعات تحقیقاتی(جواهری 1375، ص 282).

تحقیق یا پژوهش، کاوش علمی در پی کشف و به کارگیری قوانین طبیعی، حقایق، روشها و فنون نوین است(laperes,graw,1978,p.1354).

واژه پژوهش هم پژوهشهای پایه و هم تحقیقات کاربردی، مطالعات و بررسیهای کانونمند و قانونمند، متمرکز و منتظم، را در برمی گیرد که در جهت دانش و درک علمی جامعتر از پدیده و موضوع مورد مطالعه، هدایت می گردد(1974,p.17).

تحقیق و توسعه کشف دانش جدید درباره محصولات، فرآیندها و خدمات و به کارگیری دانش برای ایجاد محصولات، فرآیندها و خدمات جدید و توسعه یافته است که نیازهای بازار را پوشش دهی می‌نماید (فدائی منش، کومار، 1386، ص 17).

سازمان همکاری و توسعه اقتصادی تحقیق و توسعه را چنین تعریف می‌کند:

کار اخلاقی که بر پایه‌ای نظام یافته انجام می‌شود تا گنجینة دانش علمی و فنی حاصل از آن، به منظور ابداع کاربردهای جدید مورد بهره‌برداری قرار گیرد. (جین، ترایادنس، 1381، ص11).

 

طبقه بندی تحقیق

بنیاد ملی علوم (آمریکا)، تحقیق را به صورت زیر طبقه‌بندی می‌کند:

تحقیق پایه

تحقیق کاربردی

تحقیق توسعه‌ای (جین، ترایاندیس، 1381، ص 10).

 

تحقیق پایه

پژوهشهای پایه یا تحقیقات محض، شامل مطالعات و بررسیهای بنیادی،نظری و یا تجربی است که دانش علمی را پیش برده و به آن توسعه می بخشد، لیکن کاربرد علمی بی درنگ و بلاواسطه نتایج را مستقیماً مطمح نظر قرار نمی دهد(Graw,p156).

هدف تحقیق پایه درک یا دانشی عمیق‌تر دربارة موضع مورد مطالعه است نه کاربرد عملی آن. بنیاد ملی علوم، با در نظر گرفتن اهداف صنعت، این تعریف را اصلاح نموده، اشاره می‌کند که تحقیق پایه، آن بخش از دانش علمی را پیش می‌برد که اهداف مشخص تجاری ندارد، هر چند ممکن است این تحقیقات در حوزة علائق فعلی یا آتی سازمان تحقیق کننده قرار داشته باشد(Graw,p156).

این نوع تحقیقات در راستای افزایش دانش بشر نسبت به مجهولات و شناخت حقایق انجام می‌گیرد و هنگامی که هدف اساسی شخص محقق دستیابی دانش جامع و درک حقایق در خصوص موضوع مورد مطالعه بدون تأکید بر کاربرد موضوع علمی می‌باشد صورت می‌پذیرد (جواهری، 1375، صص 282، 284).

سازمان همکاری و توسعه اقتصادی در نشریه خود تحت عنوان «سنجش فعالیتهای علمی و فنی» تحقیق پایه را اینگونه تعریف می‌کند:

تحقیق پایه، تحقیق بکر و اصیلی است که به منظور کسب دانش نوین یا درک علمی تازه، انجام می‌شود. این نوع تحقیق اساساً هیچگونه هدف یا کاربرد عملی خاصی را دنبال نمی‌کند. تحقیق پایه، بر کلی بودن راه حل یا مفهوم تأکید دارد. تحقیق پایه محض، به نبوغ ذاتی محقق بستگی دارد، در حالی که تحقیق پایه جهت‌دار به وسیلة سازمانی که محقق در آن مشغول به کار است و در مسیر کلی موضوع مورد علاقة سازمان، هدایت می‌شود. تمایز اخیر میان دو نوع تحقیق بنیادی، جالب و در عین حال برای تمیز دادن بین تحقیق بنیادی تحت نظارت بخش خصوصی و بخش دولتی نیز مفید است. (جین، ترایاندیس، 1381، ص 11).

تحقیق کاربردی

تحقیقات کاربردی، پژوهشهایی را شامل می شود که در جهت استفاده و به کارگیری دانش حاصل از نتایج پایه، می کوشد موقعیتی را پدید آورد که بتواند در خدمت مقاصد عملی و اهداف بهره جویانه کار کند(Graw,p94) بنابراین، پژوهشهای کاربردی به سوی کاربرد عملی علم و دانش سمت گیری می نماید و برای بنگاه های صنعتی و تجاری، مفهوم کشف و انکشاف دانش عملی نوین را با اهداف ویژه بازرگانی، از نظر فرآورده ها و فرایندها، مستفاد می دارد(Graw,p17)

این نوع تحقیقات که عموماً براساس تحقیقات پایه‌ای انجام می‌گیرد کاربرد نتایج پژوهشهای پایه‌ای را دنبال می‌کند. (جواهری، 1375، ص 284)

سازمان همکاری و توسعه اقتصادی در نشریه خود «سنجش فعالیتهای علمی و فنی» تحقیق کاربردی را اینگونه بیان می‌کند:

تحقیق کاربردی نیز تحقیقی بکر است که به منظور حصول دانش علمی و یا فنی انجام می‌شود، لیکن سمت و سوی آن از همان آغاز در جهت هدف یا مقصد معینی است. تحقیق کاربردی، ایده‌ها را به عمل تبدیل می‌کند. (جین، ترایاندیس، 1381، ص 11)

 

تحقیق توسعه‌ای

تحقیق توسعه ای عبارت است از کاربرد نظام‌مند دانش یا مفاهیم حاصل از تحقیق، در جهت تولید مواد، وسایل،‌ نظامها یا روشهای سودمند، از جمله طراحی و تولید نمونه‌های نیمه صنعتی و فرآیندها. (جین، ترایاندیس، 1381، ص 11)

کوشش در خصوص استفاده از ایده‌های جدید و اصول و تکنولوژی منتج از تحقیقات در تولید محصولات جدید، بهبود کیفی و اقتصادی محصول تولیدی یا بهبود مواد، سیستم‌ها، روشها و فرآیندها، توسعه نام دارد و از جمله آثار آن در یک مجموعه صنعتی افزایش کارایی و افزایش بهره‌وری تولید، بهینه سازی محصولات، ارائه محصولات جدید و پیشنهاد روشهای کنترل کیفیت و طراحی پیشرفته می‌باشد (جواهری، 1375، ص 284).

سازمان همکاری و توسعه اقتصادی در نشریه خود تحت عنوان سنجش فعالیتهای علمی و فنی تحقیق توسعه‌ای را اینگونه بیان کرده است:

توسعه تجربی یا تکنولوژی، استفاده از دانش علمی به منظور تولید مواد، وسایل، محصولات، فرآیندها، نظام‌ها و خدمات جدید یا اساساً پیشرفته است (جین، ترایاندیس، 1381، ص 11).

 

نسلهای تحقیق و توسعه

نسل اول

نسل اول تحقیق و توسعه، آن دسته از فعالیتهای تحقیق و توسعه است که در تعداد محدودی از بنگاههای بزرگ با دامنه‌ای گسترده از تحقیقات پدید آمده است. این نوع تحقیق و توسعه به منظور جهش از دانش فعلی بازار به دانش‌های جدید، با هدف ایجاد فناوری نو برای تولید کالا و خدمات جدید صورت گرفت. این نسل با فعالیت معروف‌ترین آزمایشگاهها، در اوایل قرن بیستم در آمریکا، در شرکتهایی چون جنرال الکتریک، تلفن بل و کداک آغاز گردید. در نتیجه نوآوریها و ابتکارهای این آزمایشگاهها و سایر آزمایشگاههای دولتی و دانشگاهی در سالهای نخستین قرن بیستم، نظام اقتصادی دولتهای غربی، مرحله گذار از کشاورزی به صنعت را تجربه کرد(بهکیش، 1379).

 

نسل دوم

جنگ های جهانی اول تا دوم، زمینه‌ای برای تکامل نسل اول فعالیتهای تحقیق و توسعه با رویکرد کاربردی و توسعه در فناوریهای مختلف شد. گسترش تسلیحات جدید، خصوصاً بمب اتم از ره‌آوردهای این دوره بود. تعداد آزمایشگاههای نسل اول تا سال به مرز تقریبی 2000 واحد رسید. با پایان جنگ جهانی دوم، روسای شرکتها و مؤسسات برای حفظ برتری خود فعالیتهای واحد تحقیق و توسعه را بر حوزة تجاری سازی متمرکز کردند. به همین دلیل روشهای مدیریت پروژه که در زمان جنگ طراحی شده بود به کار گرفته شد و توسعه یافت. این روشها امروزه نسل دوم از تحقیق و توسعه نامیده می‌شود (دین محمدی، شهناری، 1385،ص223).

 

نسل سوم

مشکل پیش‌بینی امکان موفقیت R&D هزینه‌های سنگینی را بر دوش شرکتها می‌گذاشت. به منظور کارایی بیشتر و تعدیل هزینه‌های R&D، محققان روشهای ارزیابی سرمایه‌گذاری را در حوزة R&D پیاده کردند. نسل سوم R&D با مفهوم بودجه‌بندی خود را معرفی کرد که حد واسط سرمایه‌گذاریهای پر خطر با امکان موفقیت در دراز مدت و سرمایه گذاریهای نسبتاً کم خطر با امکان موفقیت در کوتاه مدت بود. پس از شکل‌گیری این مفهوم، طرحها و پروژه‌های تحقیقاتی از جنبه رقابتی‌پذیری، میزان ریسک و مدت زمان اجرا مورد بررسی قرار می‌گرفت. امکان ایجاد فناوریهای جدید در مسیر اجرای طرح و احتمال موفقیت تجاری آن و کار احتمالی آن در راستای راهبردهای اصلی تجاری مورد نظر این نسل بوده است. در این نسل، فناورری در یک طیف پیوسته مواجه با جریان نوآوری است. (دین محمدی، شهناری، ص 224، 223)

 

نسل چهارم

نوآوری در سازمانها با تحولات نسل سوم R&D در کشورهای توسعه یافته مسیر گردید. این تحولات در بازار بر عرضه کالاهای حاصل از توسعة فناوری متمرکز بود. اما پس از این که مصرف کنندگان با ارزیابی بهبود کیفی کالاها، رقبات میان تولیدکنندگان را شدت بخشیدند. نوآوری کنونی، دیگر جوابگوی نیازهای بازار نبود، در نتیجه نگرش نوآوری ساختاری که محصول نگرش به نسل سوم بود به شکست انجامید و ساختار تجارت از رویکرد به پایه R&D، به نوآوری تغییر یافت. بدین ترتیب، نسل چهارم R&D با تمایز اصلی که میان قابلیتهای نوآوریهای ناپیوسته و نوآوریهای پیوسته قائل می‌شد از اواسط دهة نود آشکار شد(دین محمدی، شهناری، ص 224).

 

موسسه تحقیق و توسعه[1]

یک موسسة تحقیق و توسعه، سازمان یا بخشی از یک سازمان است که در همه فعالیتهای فرآیند تحقیق و توسعه ایفای نقش می‌کند(نواز شریف، 1367).

تحقیق و توسعه واحدی است در قلب صنعت که نقش آن تغذیه تکنولوژیکی صنعت در جهت همگامی آن با روند پیشرفت علم و دانش در سطح جهان و همچنین تأمین نیازهای و خواستهای مردم است بطوریکه می‌‌توان گفت تحقیق و توسعه تنها یک واحد یا یک دپارتمان مانند سایر واحدهای یک شرکت نیست بلکه فلسفه یک شرکت یا مجموعه صنعتی برای حیات و جلب رضایت مشتری است(جواهری،1375،ص 284).

در هر صنعت اتخاذ تصمیم در مورد چگونگی سازماندهی و سرمایه گذاری برای امور تحقیق و توسعه، عموماً به عنوان بخشی از برنامه ریزی استراتژیک، به اهداف و سیاستهای کلی آن موسسه وابسته می گردد. چنانچه تولید کننده ای بخواهد اولین عرضه کننده فرآورده ای باشد، معمولاً ناگریز به تامین، تجهیز و سازماندهی امور تحقیق و توسعه با هزینه نسبتاً گزاف خواهد بود و البته با هدایت صحیح برنامه های تحقیق و توسعه و پس از کسب موفقیت در دستیابی به تولید مورد نظر، این قبیل هزینه ها به بهترین وجه ممکن بازگشت و جبران می شود. اولین نمونه تاریخی فعالیتهای تحقیق و توسعه را می توان از شرکت جنرال الکتریک مثال آورد. در واقع تا پایان قرن نوزدهم میلادی، اهمیت و جایگاه تحقیق و توسعه در صنایع ناشناخته بود. اولین آزمایشگاه تحقیق و توسعه در شرکت آمریکایی جنرال الکتریک شروع به کارکرد.این شرکت ملاحظه کرده بود که ابداعات جدید، محصولات اصلی و منابع در آمد شرکت را تشکیل می دهند. این شرکت در سال1900 میلادی، یکی از استادان دانشگاه (ام.آی.تی) را برای راه اندازی سازمان تحقیق و توسعه خود به همکاری دعوت کرد. این استاد نیز یکی از دانشجویان سابق خود را، که به تازگی با دریافت درجه دکترا از آلمان بازگشته و در دانشگاه (ام.آی.تی) با حقوق سالیانه 1500 دلار استخدام شده بود با حقوقی دو برابر این مبلغ، به همکاری در آزمایشگاه تحقیق و توسعه شرکت جنرال الکتریک به کار دعوت کرد ماموریت وی توسعه رشته لامپ تنگستن، در رقابت با رشته لامپ تانتالوم تعیین گردید، که در آلمان ساخته شده بود. پس از صرف اندکی بیش از 5 سال وقت و یک صد هزار دلار هزینه در سال 1911 میلادی، این فعالیت تحقیق وتوسعه با موفقیت همراه شد، آزمایشگاههای تحقیق و توسعه شرکت جنرال الکتریک، نه تنها آن شرکت را همواره به عنوان یکی از پیشگامان اصلی تکنولوژی به شماره آورده بود، بلکه به عنوان تنها شرکتی شناخته شده است که در تاریخ ثبت اختراعات توانسته است بیش از 50 هزار اختراع را به ثبت برساند(1980,ص22)

مشخصات واحد تحقیق و توسعه

یک مجموعه با مکانیزمی جهت دریافت اطلاعات مورد نیاز از طریق منابع اطلاعاتی ملی و بین‌المللی و انتقال نتایج کار واحد به مجموعه صنعتی ونظارت بر اجرای آن.

1- یک مجموعه با امکانات و مدیریت لایق جهت انجام کلیه وظایف محوله

2- یک مجموعه با امکانات جهت پرورش افراد مطلع، خلاق، مبتکر و علاقمند به تحقیقات.

3- یک مجموعه با توانایی‌های کافی و دارای سیستمی جهت ارتباط با جامعه به منظور پاسخگویی به نیازهای بازار (جواهری،1375،ص 284).

 

آثار واحدهای تحقیق و توسعه بر جامعه

1- شناسایی و پرورش افراد مستعد، خلاق و مبتکر

2- ایجاد شغل

3- ترویج حس نوآوری و تحقیق در جامعه

4- ایجاد در رقابت صنعتی در سطح کشور و در سطح بین‌المللی

5- ارائه تولیدات صنعتی جدید متناسب با نیازهای جامعه

6- ارتقاء سطح کمی و کیفی محصولات صنعتی

7- رشد اقتصاد جامعه

8- قابلیت رقابت محصولات صنعتی و اشباع بازار داخلی و صادرات

9- خودکفایی صنعتی(جواهری،1375،ص 284).

 

نیازهای بخش تحقیق و توسعه

نیروی انسانی کارآمد، خلاق و علاقمند.

1) مدیریت

2) امکانات سخت افزاری و نرم‌افزاری

3) تجهیزات و لوازم و آزمایشگاهی

4) منابع اطلاعاتی (جواهری،1375،ص 284).

وظایف واحدهای تحقیق و توسعه

1) انجام تحقیقات کاربردی

2) انتخاب و جذب تکنولوژی

3) صدور تکنولوژی

4) تحقیقات توسعه‌ای در خصوص مواد، روشها، فرآیندها، ابزارها و تجهیزات، دستگاهها، محصولات، قطعات یدکی، استفاده از ضایعات،‌کاهش آلودگی و...

5) انجام آزمایش در خصوص مواد اولیه، محصولات و قطعات

6) ارائه روشهای جدید آزمون و کنترل کیفی

7) حضور در نمایشگاه‌ها، سمینارها، کنفرانس‌ها و سایر مجامع و انجمنهای علمی و تحقیقاتی (جواهری،1375،ص 284).

مشکلات واحدهای تحقیق و توسعه

1- عدم وجود ارتباط مناسب بین واحد تحقیق و توسعه با سایر واحدهای شرکت.

2- عدم وجود ارتباط مناسب بین واحد تحقیق و توسعه با سایر واحدهای تحقیق و توسعه، دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی.

3- عدم وجود ارتباط مستمر با سایر مؤسسات تحقیقاتی در سطح جهان.

4- عدم وجود ارتباط مناسب با بازار مصرف و اطلاع از نیازهای جامعه.

5- عدم سرمایه‌گذاری کافی.

6- کمبود نیروی انسانی متخصص.

7- عدم اعتماد مجموعه شرکت و جامعه به نتایج کارهای تحقیقاتی این واحد.

8- عدم انتقال مشکلات صنعت به این واحدها.

9- عدم استفاده کامل از توانایی‌های بالقوه این واحد.

10- در پاره‌ای موارد مدیریت ضعیف این واحدها.

11- عدم وجود یک برنامه‌ریزی تحقیقاتی جامع و تعیین اولویتهای تحقیقاتی.

12- عدم مشارکت واحد تحقیق و توسعه در برنامه‌ریزی‌های آتی مجموعه شرکت.

13- انتخاب نامناسب و نامتناسب پروژ‌ه‌های تحقیقاتی.

14- تأکید بیشتر بر جنبه تحقیق بجای توسعه.

15- عدم وجود روحیه همکاری قوی و عموماً کار گروهی ضعیف.

16- ضعف در منابع اطلاعاتی.

17- عدم وجود جاذبه‌های مادی برای کارکنان این واحدها.

18- عدم استفاده عملی و انتقال درست نتایج کارهای تحقیقاتی این واحدها به بخش تولید.

19- کمبود اطلاعات و تجهیزات سخت‌افزاری، نرم‌افزاری، آزمایشگاهی و غیره.

20- ضعف در آموزش کارکنان این واحدها(جواهری، 1375، ص 290).

 

مدیریت پژوهشی[2]

مفهوم مدیریت پژوهشی

«فرآیند سازمانی و انگیزه بخشی به دانشمندان، مهندسان و عوامل موثر دیگر در تحقیق و توسعه است به طریقی که نقش فعال و کارآمد فرآیند و توسعه در جهت نیل به هدف‌های بنیانگذار مؤسسه و جامعه، تضمین شود.» (نوار شریف، 1367).

عنصر مدیریت پژوهشی بر شرایط مدیریتی با مسائل آماده سازی، اجرا، انتشار و توزیع، انتشارات و ارزیابی علمی تمرکز دارد(AMINI،2003، ص7).

 


[1] - Research and development institue

[2] - Research management